برترین وبلاگ ها



. این اطلاعاتی است که بخشی از سیگنال آتیکی نیست- اطلاعات بافتی به شما کمک می کند آنچه که هم اتاقی شما گفته و یک سیگنال آتیکی واضح ندارد را درک کنید. در چنین موردی

قیمت سمعک فوناک ، قسمتی از اطلاعات که پردازش شما را هدایت می کند توسط سیگنال حمل شده است. کلماتی که شما دریافته اید به خصوص اسم گربه تان. اما سایر اطلاعات و برای سیگنال نیز به شما کمک می کنند: معمولا شما کسی هستید که برای Fluffy غذا می خرید و هم اتاقی شما می داند که شما قصد رفتن به سوپرمارکت را دارید. همه این ها باعث می شوند شما کلمه  cat food را به عنوان گزینه ای در مورد آنچه هم اتاقی تان گفته است درک کنید. وقتی اطلاعات پایین-بالا برای مشخص کردن یک کلمه یا عبارت کافی نیستند اطلاعات بالا-پایین به شنونده اجازه می دهند از بین یک محدوده احتمالات انتخاب کند. به هرحال اگر اطلاعات پایین-بالا کافی باشند نیازی به اطلاعات بالا-پایین نخواهد بود. از فصل 3 به خاط دارید که افراد دچار آفازی بروکا گفتار محاوره ای را به خوبی درک می کنند اما درک ضعیفی از جملاتی دارند که نیاز به آنالیز جزئی تری دارند. پیشنهاد شده آن ها برای درک آنچه به آن ها گفته می شود از اطلاعات بافتی ( بالا-پایین) استفاده می کنند. مطالعه انجام شده توسط Pollack و Pickett (1964) شواهد اضافه تری برای اطلاعات بالا-پایین و پایین-بالا فراهم می کند. این محققین از افراد می خواستند به کلمات منفردی که از جملات تولید شده توسط آنان استخراج شده گوش دهند. وقتی کلمات به تنهایی ارائه می شدند افراد آن ها را به خوبی درک نمی کردند اما وقتی که همان کلمات درون یک جمله مرتبط ارائه می شدند افراد کلمات را بدون هیچ مشکلی درک می کردند. به طور واضح، کلمات به تنهایی اطلاعات ناکافی برای پردازش اطلاعات پایین-بالای موفق فراهم می کنند. بافت احاطه کننده میزان دقیقی اطلاعات بالا-پایین فراهم می کند. بعضی مطالعات بر این تمرکز دارند که چگونه جنبه های خاصی از بافت- در این مورد اطلاعات معنایی- بر درک گفتار اثر می گذارد و هنوز چگونگی پردازش بالا-پایین و پایین-بالا بر اساس هم سیگنال و هم بافت در دسترس را نشان می دهند. در مطالعه Garnes و Bond محققین مجموعه ای از تحریکات بر اساس پیوستگی مکان تولید که محدوده ای از [beit]  تا [deit] تا [geit] را دارد ایجاد کردند. ( به خاطر دارید که پیوستگی مکان تولید در همخوان های ایستا باعث تفاوت هایی در تغییر فورمنت می شود). برای هریک از [b]، [d] و [g] نسخه های کاملی از محرک وجود دارد اما نسخه های از محرک که دقیقا بین [b] و [d] و بین [d] و [g] هستند- سیگنال های "نامعین" – نیز وجود داشت، مانند محرک نقطه cross-over  در پیوستگی voT در شکل 5-6 ، که یک ابهام بین [ba] و [pa] بود.


سمعک ها بر اساس جایی که استفاده می شوند توصیف می شوند.

انواع سمعک ها به ترتیب کاهش سایز عبارتند از: سمعک جیبی، عینکی، پشت گوشی، داخل گوشی، داخل کانال و کاملا داخل کانال. در طول دوره پیشرفت سمعک، کاهش سایز روند ثابت و پایداری داشته است. این تاریخچه به 5 دوران تقسیم می شود: دوران آتیک، کربنی، لامپ خلاء، ترانزیستور و دیجیتال. آخرین دوره که ما اکنون در آن قرار داریم مثل دوران پیش از خود هنوز در حال پیشرفت است.
سمعک ها برای کاهش مشکلاتی تجویز و طراحی می شوند که فرد کم شنوا با آنها مواجه است، برای درک بهتر اینکه سمعک چه کارهایی را می تواند انجام دهد و چه کارهایی را نه، به طور خلاصه توانایی های شنیداری را که در هنگام

علل کم شنوایی از دست می روند مرور می کنیم.
1.1 مشکلاتی که فرد کم شنوا با آن مواجه است:
کم شنوایی شامل چندین صورت نقص توانایی شنیداری است. به استثنای جاهایی که ذکر می شود، توضیحات ذیل در مورد رایج ترین شکل کم شنوایی ، کم شنوایی حسی – عصبی بکار برده می شود.

انواع سمعک ها
1.1.1 کاهش حساسیت شنوایی: 
افراد کم شنوا بعضی از صداها را اصلا نمی شنوند، افراد با افت شدید یا عمیق هیچ کدام از صداهای گفتاری را نمی شنوند مگر اینکه در محدوده ای نزدیک به آنها داد بزنند. افراد با  افت ملایم تا متوسط به احتمال زیاد بعضی از صداها را می شنوند و بعضی دیگر را نه. به ویژه واج های آهسته تر که معمولا هم خوان ها هستند، ممکن است به سادگی شنیده نشوند. برای مثال شاید توالی صداهای (i e a a r) از عبارت peak the black harp”" ناشی شده باشد، اما ممکن است در عبارت kick the cat hard”  شنیده شود (وقتی هم خوان ها به درستی درک نشوند بین هر دو عبارت از نظر بار آوایی واکه ها تفاوتی نیست). برای آنکه صدا ها قابل شنیدن شوند،

سمعک نامرئی باید صدا را تقویت کند، و این کار را خیلی خوب انجام می دهد.


متاسفانه کاهش فرکانس ها همچنین مشکلات دیگر را افزایش می دهد همه مولفه ها در فرکانس نزدیکتر به هم می شوند و از اینرو کمک کردن به استفاده کننده از سمعک برای آنالیز و تشخیص صداها ممکن است سختر باشد 

تاثیر سمعک بر شنوایی حتی اگر حالا  همه ی مولفه ها قابل شنیدن باشد این مشکل بیشتر احتمال دارد اگر اودیولوژیست توانایی پاسخ فرکانسی را کاهش دهد تا سیگنال انتقال یابد. پیشرفت های کوچکی در وضوح گفتار بهرحال برای بعضی افراد وقتی که فرکانس تقریبا 20% ماسته شود فراهم شود. 
یک سمعک تجاری رایج صداهای گفتاری متفاوت بسا میزان های مختلف به پایین انتقال داده می شود سمعک transonic ( و مدل دیگر آن impact) نوعی از سمعک های با تکنیک تراکم فرکانسی است که در آن در مقایسه اصوات فرکانس پایین اصوات فرکانس بالا با نسبت بیشتری متراکم می شوند. به طور رایج صداهای فرکانسی بالا غالب: همخوان هاست و صداهای فرکانسی پایین غالب واکه هاست سمعک transonic ظاهر شده تا  فهم گفتار پیرشفته را ارائه کند که منسوب است به

تنظیم سمعک خطی مرسوم برای بعضی استفاده کنندگان از سمعک پیشنهاد دارد. 
یکی از مشکلات سمعک های انتقال فرکانسی، این است که گفتار و همه اصوات دیگر متفاوت شنیده می شوند به همین دلیل مدت زمانی که طول میکشد تا فرد کم شنوا به صدای جدید عادت کند و بتواند ا مزایای آن بهره مند شوند طولانی تر از سمعک ها معمولی است. 3

 تقویت علائم گفتاری 
برای هر طرح فرایند  سیگنال که تاکنون ذکر شده شامل طرح های تراکمی مختلف کهدر بخش 6 پوشش داده شده پردازش پذیرفته شده تنها به یک دامنه و طیف سیگنال ورودی بستگی داشته برای بیشتر این طرح ها، یک سیگنال گفتاری 

سمعک ضد آب و یک صدای بدون گفتار اگر اسپکترام مشابه و شدت  متفاوت داشتند با تقویت یکسان دریافت می شدند. 


شگفت انگیز نیست که توانایی تشخیص همخوان های فرکانسی بالا پس و پیش با آموزش پیشرفت می کند حتی برای افرادی که هیچ آموزش دریافت نکرده تندبهر حال انتقال از این نوع اجازه می دهد که افراد بین همخوان ها تفاوت قائل شوند. شخص با آستانه های بیشتر از 70dB در 8KHZ تا 4 از این نوع انتقال برده است. ؟آنها توانستند همخوان های ساده اصلی 

کم شنوایی بین آواها تمایز قائل شوند اما هخوان های سخت ( فرکانس بالا) اصلی تمایز قائل نشدند. 
یک راه ه حداقل رساندن مشکل تبدیل صدا پذیرفتن های سازمانی است که مولفه های فرکانس غالب باشند. انرژی انتقالی بای صداهایی که بیشتر احتیاج شده در دسترس خواهد بود و تاثیرات مخالف را وقتی که فرکانس پایین صدا حضور دارد تولید نخواهد کرد. این روش باعث می شود  تا  وضوح همخوان های انفجاری، سایشی مرکب بدون آنکه تاثیر منفی بر وضوع همخوان های ؟؟؟ داشته باشند 

پیرگوشی افزایش یابد راه دیگ اجتناب ازمشکل همپوشانی طیفی انتقال کل رنج فرکانس به وسیله فاکتوریکسان است. برای مثال، هر فرکانس ورودی می تواند یک فرکانس خروجی که نصف فرکانس ورودی است نتیجه بدهد. همانطور که در شکل 7.14 نشان داده شده انتقال کل محدوده فرکانسی از مشکل ابهام اجتناب می کند زیرا هر فرکانس ورودی به تنهایی وابستهب ه تنها یک فرکانس خروجی است. 


به علاوه انتقال فرکانس از این نوع نتیجه یمسان دارد. چون فرکانس اصلی و فرمانت فرکانس

محافظ گوش ضد آب تغییر می کند همانطورکه تغییر به طور طبیعی بین گوینده ها اتفاق می افتد. برای مثال گوینده مونق ممکن است صدایش بعد از انتقال شبیه گوینده مذکر شود. انتقال از همه فرکانس ها توسط فاکتور مشابه گاهی اوقات frequency compression )) تراکم فرکانسی) نامیده می شود. این لغت نباشد با تقویت تراکمی اشتباه شود که در بخش 6 گفته شده. 


در یک روش بسیار پیشرفته یک محدوده اصلی ورودی مثل KHZ 8-4 می تواند تا بعضی محدوده های  پایین ترین مثل KHZ 4-0 به سمت پایین حرکت کند. یک فرایند مدولاسیون به طور موثری KHZ 4 را از هر فرکانس تفریق می کند. 
شکل اقلوه ی با این روش این است که انرژی طبیعی از KHZ 4-0 ادامه پیدا می کند 

کاربرد سمعک برای افراد کم شنوا ( باقی می ماند) تا انرژی را در این محدوده پایین بیاورد. برای صداهای با انرژی قابل توجه پایین تر و بالاتر از kHZ 4، مثل صداهای سایشی، نتیجه ( صدای خروجی) ممکن است گیج کننده و مبهم باشد برای مثال  آیا یک مولفه خروجی در KHZ 1 از یک ورودی در KHZ 1 ناشی می شود یا از ورودی KHZ 5 ؟ برای یک صدای ورودی انرژی که بالاتر از همه محدوده هاست شکل اسپکترام خروجی یک مخلوط پیچیده از محدوده های فرکانسی ورودی های مختلفی خواهد بود. خصیصه های مهم شبیه فرمانت ها که در یک باند فرکانسی ایجاد شده اند ممکن است به وسیله مولفه های گفتار ناشی از باند فرکانسی دیگری نامفهوم شوند. با این همه خیلی از افراد با

کم شنوایی شدید فرکانس بالا  فکر می کنند که این مطرح وضوح گفتارشان را پیشرفت داده. 


گفتار گوینده همچنین می تواند با استفاده از یک transposing speech vocoder در فرکانس به سمت پایین انتقال داده شود. در یک speech vocoder گفتار درون یک باند باریک نزدیک فیلتر می شود و سطح درون هر باند کشف می شود. گفتار می تواند 

سمعک ضد آب دوباره- آمیخته شده باشد به وسیله استفاده از این سطوح تا سطوح باند باریک نویز یا تن خالص را در فرکانس از هر فیلتر باند باریک اصلی مدوله کند یک transposing speech vocoder به وسیله اجازه دادن به سطوح کشف شده باند فرکانس بالا برای تعدیل باند فرکانس پایین از نویز یا تن فرکانس پایین ساخته شده . 


آرایش افزایشی ( همچنین آرایش تاخیر و اضافه نامیده می شود) با یک قاعده متفاوتی کار  می کند. به جای سعی برای تولید حساسیت صفر برای صداهایی که از عقب می آیند آرایش افزایشی بیش از این

حساسیت شنوایی ممکن را برای ضداهایی که از جلو می آیند تولید می کند و حساسیت کمتر برای ی همه ی جهات دیگر ایجاد می کند. شکل 7.7 نشان می دهد که خروجی از هر میکروفن به وسیله ی یک مقدار T تاخیر داده می شود.  و سپس به خروجی میکروفن دیگر مسیر اضافه می شود. فکر کنید چه چیزی اتفاق می افتد اگر تاخیرالکتریکی T زمان صرف شده برای صدا که به صورت ایتکی از یک دریچه میکروفن به بعدی سیر می کند را برابر می کند. صداهای جنوبی اول به میکروفن 1 می رسند و سپس در مسیر ادامه پیدا می کنند. تا میکروفن 2  خروجی میکروفن 1 بعد از انجام تاخیر الکتریکی به افزاینده می رسد درست در زمان یکسانی مشابه با خروجی میکروفن 2 ( چیزی که ورودی نسبت به اولین میکروفن تاخیر آیتکی انجام داده بود)

تاثیر سمعک بر شنوایی در نتیجه دو سیگنال به طور کامل هم فاز ترکیب می شوند فرایند یکسانی در افزاینده بعدی و سپس دوباره در بعدی اتفاق می افتد. بنابراین ولتاژ نهایی خروجی 4 برابر بزرگی ( برابر با 12dB افزایش) ولتاژی که از هر میکروفن بیرون می آید است. 

در عمل یک آرایش brodside می‌تواند از این طرف به آن طرف در جلوی سر روی یک فریم عینک، بالای سر روی یک هد باند یا روی سینه با یک آویزه نصب شود. یک آرایش broadside تجاری مرسوم روی قفسه سینه سیگنال‌اش را به یک لوپ گردنی، که یک سیگنال مغناطیسی به

بیمه سمعک  تلکویل می‌فرستد، بدهد. راه دیگر، یک آرایش broadside ساده می‌تواند با استفاده از یک میکروفن در هر طرف سر ایجاد شود، که در واقع با یک سمعک Bi-CROS اتفاق می‌افتد. 
 


یک مسئله متفاوت می تواند برای خیلی از فرکانس بالا اتفاق بیافتد. فضای دریچه ای می تواند به نصف طول موج نزدیک شود و برای صداهای  اتفاقی قدامی دو سیگنال کاسته شده و تقریبا هم فاز خواهندشد. سپس آنها می خواهند هم دیگر را به طور کامل کنسل کنند. 
 در نتیجه آرایش نسبت به صداهای روبرو غیر حساس خواهد بود مثل آنچه در شکل 7.2 نشان داده شده است اگر فاصله میان دو منفذ خیلی بزرگ استفاده شود. ترکیب  تاخیر  با یک فیلتر پایین گذر م یتواند مشکل کاهش

حساسیت شنوایی جلو را در فرکانس های بالا حل کند این  فقط در میکروفن دایرکشنال مرسوم است. 
این فیلترینگ باعث می شود دریچه عقبی ( یا میکروفن عقبی) به طور موثری فرکانس های بالا را مسدود کند. در آن موقع هیچ مشکلی با حساسیت جلوی فرکانس های بالا وجود ندارد اما میکروفن در این فرکانس ها دایرکشنال نیست. حساسیت قدامی هنگامی که فضای بین منافذ کاهش می یابد کم می شود ( با وجود اینکه دایرکتیویتی برقرار شده است) اگر حساسیت قدامی کاهش یابد به قدری که نویز داخلی میکروفن در مقایسهب ا سیگنال داخلی خیلی ظاهر شود. در نتیجه میکروفن دایرکشنال می تواند تنها در

سمعک استخوانی های آنقدر بزرگ که فضای منفذی لازم را بپذیرد استفاده شود. 
به طور شایع آنها عمدتا در سمعک های BTE و TTE استفاده می شوند. هرگز احتمال ندارد که در سمعک های CTC استفاده شوند چون انکسار بوسیله ی پره ایجاد یک میدان صدای پیچیده نزدیک faceplate

تاثیر سمعک بر شنوایی ایجاد می کند. میکروفن های دو دریچه ای دایرکشنال یک شاخص دایرکتیویتی بالا تا dB5،‌ مثل انچه در شکل 7.9 نشان داده شده دارند هر dB1  AI- weighted directivity Index یعنی dB1 پیشرفت در نسبت سینال به نویز از این رو یک پیشرفت در وضوح گفتار تقریبا 10 درصد امتیاز برای اجزای جمله است. 
)
 


آرایش های دایرکشنال ثابت
 آرایش های ثابت، شامل میکروفن های دایرکشنال مرسوم، دایرکشنالیتی انها به وسیله ادغام خطی خروجی ها که به فشار دریافتی در هر ورودی مربوط است بدست می آید. یک ادغام خطی به وسیله ی فیلتر کردن هر خروجی و اضافه شدن آن  به یا کاستن ان از خروجی های دیگر بدست می آید. Frontal Directivity افزایش می یابد اگر این خروجی ها به صورت افزاینده تری ترکیب شوند که در نتیجه روبرو بودن سیگنال با آرایش نسبت  به هنگامی که در بیشتر جهات دیگر قرار گرفته باشد بدست می آید. 
برای مثال موج شکل های دو خروجی در یک روش بسیار افزاینده ادغام می شود وقتی موج شکل  ها هم فاز هستند نسبت به وقتیکه یک اختلاف فاز بین موج شکل ها وجود دارد. دو نوع از آرایش های ثابت وجود دارد: 
Subtractive array. Additivearray ( آرایش های با عملکرد افزایش و آرایش های با عملکرد کاهش میکروفن دایرکشنال مرسوم

پیرگوشی و آرایش دو میکروفنه که به طور افزایشی در

انواع سمعک های BTE و ITE استفاده می شود هر دو مثال هایی از Subtractive array (آرایش های کاهنده) هستند. با میکروفن های دایرکشنال مرسوم کاهش به صورت مکانیکی اتفاق می افتد چون صداها از هر میکروفن بعد از خروجی میکروفن عقبی که به طور الکتریکی به تاخیر انداخته شده کاهش داده شده است مثل آنچه در شکل (a) 7.1 نشان داده شده است. 
مکانیسم با این فرایند تاخیر و کاهش که حساسیت بیشتر در جهت جلو نسبت به جهات دیگر فراهم می کند است

آرایش کاهنده جهت داری پایینی در فرکانس های خیلی پایین فراهم می کند متاسفانه

حساسیت  شنوایی جلو وقتی که فرکانس کاهش می یابد، کم می شود. ( مثل یک برش پایین low_cut) و همچنانکه فاصله ی دو منفذ کاهش می یابد کم می شود زیرا برای صدای فرکانس پایین فضای بین منافذ مقداری کمتر از طول موج صداست در نتیجه دو سیگنال کاهش داده می شوند بیشتر هم فاز می شوند و تفاوت بین آنها کوچکتر می شود. شکل 7.2 برآورد حساسیت جلو (پشتیبانی) برای فاصله متفاوت بین دو منفذ نشان داده است. 



دوران ترانزیستور و مدار مجتمع (IC)
ترانزیستور در 1952 به صورت تجاری قابل دسترس شد. چون کاهش قدرت باتری ها لازم بود، همه ی سمعک های جدید از 1953 از ترانزیستورها  به میزان بیشتر از لامپ ها استفاده می کردند. کاهش سایز باتری ها و سایز کوچک ترانزیستورها وابسته به لامپ ها بود. از 1954 قطعات سمعک به روی سر منتقل شدند. نصب 

سمعک بر روی سر چندین مزیت داشت:

  •   در اثر ساییده شدن میکروفون با لباس ها نویز ایجاد نمی شد.
  •   بدن روی تعادل تونال صدایی که از جهات مختلف می آمد اثر سوء ایجاد نمی کرد.
  •    کابل های بلند لازم نبود.
  •    شنوایی دو گوشی واقعی میسر شد. 

از جمله ی اولین

سمعک اتیکن هایی که روی سر قرار گرفتند سمعک های barrette (سنجاقی) و سمعک های عینکی بودند. Barrette ها یک رسیور خارجی شبیه سمعک جیبی داشت که اشکال مختلفی داشت و رو یا زیر موی سر (یا روی بدن روی کراوات، برگردان یقه و یقه (گردنبند) قرار می گرفت. برخی از آنها شبیه جواهرات ساخته شده بودند. سمعک عینکی تمام اجزای سمعک را در قطعات گیجگاهی (قوس) عینک داشت. با کاهش سریع و مداوم سایر اجزا بزودی این امکان فراهم شد که تمام اجزا را پشت گوش مخفی کنند. هر دو قوس عینک، شبیه یک جعبه منحنی شکل توخالی بودند که به یک قوس عینک استاندارد کم ارتفاع وصل شده بودند. سرانجام سمعک BTE به تنهایی قرار گرفت. در طی این 10 سال سمعک BTE، سمعک غالب بود و این موضوع تا اواسط 1980 در آمریکا و تا سال 1990 در اروپا ادامه داشت.
از اواسط دهه 1950 به آخر این دوران با کاهش بیشتر اندازه اجزاء عرضه ی سمعک های ITE شروع شد. اولین سمعک ITE آنقدر نسبت به استانداردهای امروزی بزرگ بودند که Lybarger از آنها به عنوان

سمعک زیمنس  های خارج گوشی نام می برد. در طی سال های 1960 دو جهش بزرگ در کارایی و اندازه ی اجزای سمعک روی داد. اولی در 1964 بود، که مدارهای مجتمع (IC) در سمعک ها بکار گرفته شد. چندین ترانزیستور در یک جزء ترکیب شدند که از نظر اندازه شبیه یکی از ترانزیستورهای جایگزین شده به تنهایی بود. دوم، در 1968، میکروفون پیزوالکتریک با یک نوع جدید ترانزیستور (FET) داخل یک جعبه فی کوچک ترکیب شد. برای اولین بار یک میکروفون قوی و کوچک با روانی و پهنای فرکانسی منطقی در سمعک ها به کار گرفته شد. چند سال بعد میکروفون های دایرکشنال با فن آوری مشابهی ساخته شد.
 


بزرگترین مشکل با

سمعک های لامپ خلاء سایز آنها بود. به خاطر نیازهایی که در اندازه ی های نظامی بود به مرور زمان بر اساس ومات نظامی سایز لامپ های خلا کاهش پیدا کرد.
اما دو باتری لازم بود تا آنها را به کار اندازد، ولتاژ کم باتری A برای گرم کردن فیلامان لامپ ها و ولتاژ بالای باتری B برای تامین انرژی مدارهای تقویت کننده، نیاز بود. سمعک های لامپ خلاء در طی سال های 1930 کاربردی شدند اما تا 1944 این باتری ها خیلی بزرگ بودند، که باید باتری ها به طور جدا ا ز میکروفون و تقویت کننده گنجانده می شدند. در 1944، تکنولوژی باتری و لامپ خلاء به اندازه کافی پیشرفت کرده بود تا امکان ساخت

انواع سمعک به صورت  تک قطعه ای فراهم آید. باتری ها، میکروفون و تقویت کننده در یک جعبه جیبی ترکیب شدند. که از طریق یک کابل به رسیور در سطح گوش متصل شده است. تلاش های ابتکاری برای مخفی کردن سمعک در طی دوران لامپ خلا بیشتر شد. این تلاشها شامل استفاده از الکترونیک، به جز در ترانسفورماتورها، داخل یک جعبه به شکل خودکار می شد. میکروفونها درون سنجاق کراوات و ساعتهای مچی مخفی شده اند و سیم رسیورها در میان رشته های مروارید قرار داده شد.
تهویه ی غالب

قیمت سمعک ، میکروفونهای مغناطیسی و پیزوالکتریک و تقویت تراکمی در طی دوره ی لامپ خلاء ابداع شدند. ماده ی اصلی پیزوالکتریک یک ساختار بلوری دارد که هنگامی که خم می شود یا پیچ می خورد ولتاژ تولید می کند. به دلیل اتصال دیافراگم به یک گوشه ی انتهایی بلور پیزوالکتریک میکروفون خم می شود. اصل اولیه ی تقویت تراکمی شگفت انگیز است. به نظر می رسید تراکم به سرعت و به طور کامل تا سال 1980 فراموش شود اما در اواخر 1990 نوع شاخص تقویت پیشرفته شد.


اگر خواستار زندگی به اندازه ی زیادی طولانی

کم شنوایی هستیم باید با افزایش سن مواردی که به شدت در ما بروز

می کند مشکوک شویم.بسیاری از نشانه های پیری مانند:سفید شدن مو وتوزیع مجدد چربی بدن تادرجه

بالایی بدون اینکه برای سلامتی بدن مفید هم باشد(هرچند شاید مضر هم باشد).مانند مقیاس بزرگی از

تغییرات است،به هر حال فکر کردن در اصول یا پایه ا ی بافت سلولی تغییرات به سن که عاقبت عوارض

رابالا می برد.در پیشرفتن آهسته ی سن فرق یا تمایز

بیماری گوش میانی کم می شود. در نمونه ای از گزارشات

سالخوردگی ها معیار های آسیب شناسی قابل توجه سر راست عبارتنداز:آیا حساسیت شنوایی

تحت تأثیر قرار گرفته

شنوایی ادراک است،مخصوصاً آیا درک گفتار را تحت تأثیر قرار داده است؟واز همه چیز مهمتر اینکه،آیا

کیفیت زندگی را کاهش دادده است؟

چنانکه کمتر از 40%مردم مسنتر از65سال واکثریت آنان پاسخ به این سوال را مثبت داده اند(شکل های

1-21و2-21).

این نسبت برای کودکانی که در حال رشد هستند وقتی که به این سن رسیدند مورد انتظار می باشد.

از دست دادن شنوایی یا پیر گوشی وابسته به سن می باشد،به طور عمده کم شنوایی ها و بخش

عمده ای از اختلالات عصبی به دلیل سالخوردگی می باشد.در سال های آینده امکان اینکه بیشترین کار

شنوایی شناسان در زمینه ی پیرگوشی داخلی با سابقه ی از دست رفتن بیشترین سلول های

سالخورده ویا ازبین رفته وکم شده باشد.این بخش قصد دارد در مورد جایگاه پیرگوشی در میان

سالخوردگی سلولی با زمینه های زیاد و کاهش سلولی بپردازد.سپس با همکاری انواع سلول،

باکاهش شنوایی ،روی حون تمرکز کند و مطرح شود(پیرگوشی).

بدون در نظر گرفتن حون،تغییرات در3ساختار تفکیک می شود 

بهترین برند سمعک یا به داشتن بیشترین اثر روی شنوایی

در تعدادی ظاهر می شود،وشکل پایه ای آن ها برای مجزا کردن انواع پیرگوشی توسطH.schuknecht

پیشنهادشده است.)1964،1974؛ (schuknecht&gac ek


در آزمایشی توسط spivey و همکارانش ، حرکات چشم شرکت کنندگان

کم شنوایی هنگامی که موضوعات نمایش داده شده در مقابلشان دستکاری میشد، تعقیب شد. صفحه نمایش ممکن بود شامل یک سیب تنها بر روی یک حوله باشد (که در آن فرد فقط یک مرجع قابل دسترس برای سیب داشت) یا دو سیب که یکی از آنها یر روی حوله بود (که در آن فرد دو مرجع قابل دسترس برای سیب داشت). صفحه نمایش همیشه شامل یک حوله خالی و یک جعبه خالی نیز بود (این آزمایش در فصل 4 مورد بحث قرار گرفت).

اطلاعات حرکت چشم نشان داد که محتوای بینایی دارای یک اثر آنی میباشد بر اینکه چگونه متریال واژگانی درون یک تجزیه نحوی ترکیب میشود. در صفحه نمایش با یک مرجع، شرکت کنندگان وقتی که به جمله 40a گوش میکنند در ابتدا 

بیماری گوش میانی به حوله خالی نگاه میکنند که نشان میدهد آنها بطور اولیه عبارت قیدی مبهم در 40a را بعنوان یک مرجع برای سیب تفسیر کردند. این اختلاف با نمایش دو مرجع (که در آن دو سیب وجو داشت و فقط یکی از آنها بر روی حوله بود) مشاهده نگردید. چراکه در آنها، on the towel ابتداً بعنوان تعدیل گر apple در نظر گرفته شد وبه آنها اجازه داد که به سرعت بین دو مرجع احتمالی یکی را انتخاب نمایند.

یک موضوع جالب ولی غیر مرتبط با جنبه بینایی این آزمایش این واقعیت است که

سمعک چیست هنگام شنیدن جمله 40a ، شرکت کنندگان قادر به شیفت (shift) از یک معنی مقصد عبارت قیدی به تفسیر تعدیل گر به محض شنیدن in the box بودند. این همان معنی shift است که خردسالان قادر به انجام آن نیستند.


اطلاعات غیر زبانشناختی  (Non-Linguistic Information)

یک سؤال مهم درباره جملات garden path اینست که اگر اطلاعات غیر زبان

بهترین برند سمعک شناختی وجود داشته باشد، میتوان از وقوع آنها اجتناب کرد یا نه. با تمام این احوال، garden path ها در یک حالت معمولی تجربه نمیشوند. تعدادی از محققین این پرسش را مطرح کردند که چه مقدار از اطلاعات غیر زبانشناختی مسیری را که تجزیه گر عمل میکند را تحت تاثیر قرار میدهد.

یک تحقیق توسط rayne و همکارانش در سال 1983 با تمرکز بر دانش دنیای واقعی انجام گردید. بعنوان مثال شما احتمالا موافق این مسئله هستید که مشتریها بطور روتین گل هارو دریافت میکنند و گل فروش ها بطور روتین گلها را میفرستند.این اطلاعات بصورت واژگانی ذخیره نمیشوند اما

سمعک چیست بخشی از آن چیزی را تشکیل میدهند که شما درباره دنیای واقعی میدانید. با توجه به مطالب فوق جملات ذیل را در نظر بگیرید:

                               

آیا دانش دنیای واقعی شما این کمک را به شما میکند که در جمله 39a از اثر garden path فاصله بگیرید ولی در 39b نه؟ منطق و استدلال آزمایش شده توسط Rayner  و همکارانش این بود که اگر پردازشگر ساختاری به این دانش رسیده است که عملکردهای دنیای واقعی ، تمایل به دریافت گل ها میباشد و نه ارسال آنها، اثر garden path در 39a در مقایسه با 39b کاهش خواهد یافت.

بسیاری از آزمایشات اخیر توجه شان را به اثراتی که محتوای بینایی بر تصمیمات تجزیه گر دارد معطوف کردند. این مطالعات از الگویی که بدان Visual World Paradigm اطلاق میشود استفاده مینماید که در آن نگاه کردن (Gaze) چشم افراد هنگامی که با یک نمایش بینایی (شامل موضوعات یا تصاویر) کار میکنند تعقیب میشود و جملاتی را که بصورت شنیداری ارائه میشوند را دنبال کنند. جملات ذیل را در نظر بگیرید:

                            

در جمله 40a (ولی نه در جمله 40b) عبارت قیدی on the towel به لحاظ جایگاه مبهم میباشد.

کم شنوایی میتواند مقصدی برای apple باشد یا میتواند تعدیل کننده apple  باشد.


عروض  (Prosody)

در فصل های ابتدایی گفته شد که کلمات عملکردی مثل that

قیمت سمعک باعث کاهش هزینه پردازش میشوند. اطلاعات زیر گروهی و اطلاعات با بایاس محتوا نیز میتوانند کمک نمایند تا تجزیه گر از garden path ها اجتناب نماید. مطلب دیگری که میتواند کمک نماید ، prosody ی بیان میباشد. Prosody آهنگ و زیر و بمی یک جمله میباشد. مرزبندیهای زیر وبمی بوسیله حرکات pitch (افت یا خیز و یا ترکیبی از هر دو) ، نوسانات در دیوریشن و مکث ها تعیین میشود.

سهم prosody در تجزیه (parsing) برای بسیاری از ابهامات شرح داده شده در این فصل بررسی شده است. در این بخش ما فقط دو مثال را مورد بحث قرار میدهیم. جمله با ابهام 

بهترین نوع سمعک کلی ذیل را در نظر بگیرید:

                                  

بسته به اینکه سه اسم خاص چطور گروه بندی شوند، جمله دارای معانی متفاوتی میباشد. اگر یک محدودیت زیر و بمی بعد از sue وجود داشته باشد یک فرد دعوت شده و دو فرد دیگر برگشت داده شده اند. اگر یک محدودیت زیر و بمی بعد از jim وجود داشته باشد دو فرد دعوت شده و یک فرد دیگر برگشت داده شده است. در واقع شرکت کنندگان در آزمایشات گوش دادن ، بسته به اینکه محدودیت زیر و بمی بعد از sue یا jim باشد جمله را به سختی تفسیر مینمایند. این مسئله در انگلیسی و بلغاری دیده میشود.

سهم prosody در تفسیر ابهامات عبارت سببی نیز بررسی شده است. یافته عمومی

افت شنوایی اینست که برای جمله ای همانند مثال 21 که در اینجا تکرار میشود، محدودیت زیر و بمی بعد از maid به میزان زیادی، احتمال یک تفسیر low attachment را افزایش میدهد در حالیکه، یک محدودیت زیر و بمی بعد از actress به شکل ملایمتری احتمال یک تفسیر high attachment را افزایش میدهد.


جمله ساده در 7a شامل یک عبارت منفرد میباشد در حالیکه جمله مرکب 7b شامل دو جمله واره میباشد، یک جمله واره غیر مستقل (Mirabelle knows {something} ) و یک متمم جمله ای (the boys are rowdy) ، شکل 1-7 نمودارهای دو جمله را نشان میدهد

هنگامی که مؤلفه های نحوی مهم مثل جمله واره ها در کلمات مرتبط سیگنال مشخص شده است، کار تجزیه گر بطور منطقی راحت و تسهیل میشود. مرزهای جمله ای با کلمات عملکردی (مثل who و that) ، نشانه های نقطه گذاری (مثل کاما یا مکث ها) و یا بوسیله واحدهای عروضی (مثل حرکت یا س ارتفاع) مشخص شوند. در جمله 7b مرز بین دو جمله واره مشخص نشده است. آنرا با مثال ذیل مقایسه کنید جایی که کلمه that ، شروع جمله واره جدید را مشخص میکند

 تحقیقات زیادی نشان داده است که منابع محاسباتی بیشتری در پردازش جملاتی شبیه 7b نسبت به جملات شبیه به 7c مورد نیاز میباشد.

ابهام ساختاری (Structural Ambiguity)

  بازسازی سیگنال ورودی به جمله واره های منفرد ومحاسبه ساختار

سمعک زیمنس داخلی آنها تنها وظیفه ای نیست که تجزیه گر در طی پردازش جمله با آن مواجه میشود. بلکه بایستی با ابهام ساختاری بسیاری از جملات نیز سروکار داشته باشد. در فصل های ابتدایی درباره جملات با ابهام کلی (Globally Ambiguity) بحث کردیم مانند جمله ذیل:

چنین جملاتی دارای دو ساختار نحوی آلترناتیو میباشند:

در جمله 8 هردو ساختار در نمودار شکل 2-7 ترسیم شده است.

سمعک ویدکس جملات با ابهام کلی میتوانند در مورد اینکه چه افرادی جملات را پردازش میکنند آگاهی بخش باشند هرچند که معمولا افراد در توجه به ابهام کلی موفق نبوده و دارای یک تفسیر ترجیحی میباشند. بااینحال ابهام در هر جمله همیشه دارای ارزش پردازشی نمیباشد بنحویکه بعدا خواهیم دید

نحوه استفاده از سمعک  ابهامات کلی باعث فراهم شدن بینش  به پردازش جمله میشود و نیز ابهامات لوکال (Local) را ایجاد میکند.


دهه های قبل مطالعات این ایده را تایید کرد که جمله واره ها

استفاده از سمعک ، واحدهای پردازشی را تشکیل میدهند. این مطالعات بر روی اصل جابجایی درکی که در فصل 6 به اختصار بدان اشاره شد، در زمینه بازسازی واج سروکار دارند. این مسئله پدیده ساده ای میباشد: یک تحریک میتواند گاهی اوقات جابجا شود و بر اساس اینکه قبل و یا بعد از واحد درکی مورد پردازش قرار میگیرد درک شود. مثال ذیل را در نظر بگیرید که در یک مطالعه در سال 1965 توسط Fodor و Bever انجام شد که در آن افراد جملات ذیل را می شنیدند:

توجه نمایید که در مثال 6a ، یک مرز جمله ای (Clause Bounary) وجود دارد که کلمات marrying و Anna را جدا میکند در مقابل، در مثال 6b، کلمات marrying Anna بخشی از همان عنصر نحوی میباشد. مرز جمله ای، مکانی است که یک جمله واره جدید شروع میشود.

در این آزمایش، یک صدای تون کوتاه نظیر

کاربرد سمعک برای افراد کم شنوا یک کلیک بر روی نوار اضافه شده بود که همزمان با میانه کلمه Anna بود. شرکت کنندگان گزارش کردند که کلیک را در دو جمله بصورت خیلی متفاوتی شنیدند. آنها گفتند که در جمله 6a، کلیک قبل از کلمه Anna اتفاق افتاد اما در جمله6b بعد از Anna اتفاق افتاد. این مسئله حاکی از یک نمایش زیبا از واقعیت سایکولوژیکی ساختار جمله میباشد: شرکت کنندگان بلحاظ فیزیکی تحریکات معینی را شنیدند ولی بسته به ساختار انتزاعی جمله،به کلیک به شکل متفاوتی پاسخ دادند. آزمایش همچنین نشان داد که مؤلفه های ساختارهای انتزاعی (یک عبارت قیدی در 6a و یک فاعل مرکب در 6b) واحدهای پردازشی تلفیقی را تشکیل میدهند.

اگر تجزیه گر، جملات مرکب را به واحدهای کوچکتر

کم شنوایی (Clause-Sized) تبدیل نماید (همانگونه که مطالعات Click Displacement نشان میدهند) در اینصورت پردازش جمله بایستی آسانتر شود. مثال ذیل را درنظر بگیرید:


پاسخ ELAN هم با جملات معمولی بدست می آید و هم با جملات با کلمات Jabberwocky . بنابراین ELAN ، پاسخ مغز به خطاهای مقوله ای کلمه (Word Category Errors) میباشد. پاسخهای مغز به خطاهای Morphosyntactic قدری متفاوت میباشد:

 

 

 خطاهای تطابق فعل و فاعل، نظیر مثال 5a در قیاس با 5b ، موجب برانگیخته شدن پاسخ LAN میشود و باعث ایجاد یک پاسخ منفی در محدوده 500-300 میلی ثانیه پس از شروع ناهنجاری میشود.

خطاهای گرامری نیز همانند خطاهای مقوله ای کلمه و خطاهای Morphosyntactic ، موجب برانگیختن پاسخ P600 میشود (یک موج مثبت ERP که در محدوده 600 میلی ثانیه ایجاد میشود). بعدا در این فصل خواهیم دید که P600 ، یک پاسخ ویژه مغزی به جملات Garden Path نیز میباشد، جملاتی که گرامری هستند ولی بدلایل ساختاری، به سختی پردازش میشوند. تمام این پاسخهای ERP، متفاوت از پاسخ N400 میباشند که با ناهنجاریهای معنایی برانگیخته میشود. اینکه مغز

تنظیم سمعک  بایستی دارای چندین پاسخ ویژه به انواع مختلفی از ناهنجاریهای نحوی باشد که بنوبه خود متفاوت از پاسخهای به ناهنجاریهای معنایی میباشند، دلیل محکمی است مبنی بر واقعیت سایکولوژیکی ساختار نحوی در طی درک جمله.

جمله واره (Clause) بعنوان یک واحد پردازشی

  همانگونه که در فصل 2 گفته شد، جمله واره شامل یک فعل و شناسه هایش میباشد (جمله واره یک S-node میباشد). یک جمله میتواند شامل یک جمله واره مستقل و یک یا چند جمله واره 

درمان قطعی وزوز گوش غیر مستقل باشد. هر جمله واره با یک نمایش تلفیقی معنی و یک نمایش تلفیقی ساختاری مرتبط میباشد بنحویکه، جمله واره ها کاندیداهای معقول برای واحدهای پردازشی هستند. جمله واره ها با واحدهای قابل کنترل برای ذخیره در حافظه کاری (Working Memory) در طی پردازش مرتبط میباشند. در فصل 5 عنوان شد که تحقیقات در زمینه تولید جمله 

سمعک چیست نشان میدهد که واحدهای cause-sized در طراحی و اندیشیدن استفاده میشوند. جای تعجب نیست که جمله واره ها دارای نقش در پردازش درکی نیز میباشند.


- تقسیم‌بندی درون‌زاد – برون‌زاد، خیلی دقیق نیست چون همة پاسخ‌ها به نحوی از درون بدن برمی‌خیزند و به نحوی با منشاء خارجی قابل ثبت هستند. پاسخ‌های درون‌زاد، مستقیماً به ویژگیهای محرک، بستگی و ارتباط دارند. اما نسبت به پردازش یا توجه بیمار در قبال محرک ارائه شده وابستگی و ارتباطی ندارند. مثلاً بیمار چه دقیقاً به کلیک گوش کند. یا اینکه اصلاً در کما باشد یا بیهوش باشد،

حساسیت شنوایی تاثیری در نتیجة ABR , ECOCHG نخواهد داشت. 
اما امواج خوب 40 Hz, AMLR یا حتی ALR مرسوم، تنها از یک فرد بیدار که کاملاً به اصوات ارائه شده توجه دارد قابل ثبت است. 
نکته مهم این است که هیچ مشارکت فعالانه در آزمون یا توجه به محرک، برای بدست آوردن پاسخ برون‌زاد بهینه، لازم نیست. 
اما حتی یک تغییر کوچک در ویژگیهای معینی

خدمات سمعک از محرک (مثلاً کاهش در شدت محرک) می‌تواند به میزان قابل توجهی بر پاسخ‌های برون‌زا، تاثیرگذار باشد یا اینکه اصلاً این پاسخ‌ها را حذف نماید. 
27- پاسخهای برون زا exogenous که در کتاب توصیف شده‌اند، عبارتند از ALR ,AMLR , ABR , ECOCHG . 
پاسخهای دیگری با عنوان محلی درون‌زا endogenous یا پاسخهای وابسته به رویداد وجود دارند که در محدوده زمان پس از 50 میلی ثانیه ثبت می‌شوند، این پاسخها عبارتند از:
P600-N400-N130-P100-N100-P50
البته این اجزاء متفاوت درون‌زا با همدیگر در مجموعة پاسخ‌ها دیده نمی‌شوند. هر جزء یا احتمالاً چند تا با هم با استفاده از پارادیم‌های خاص قابل دستیابی هستند. با تغییراتی نظیر (کلمه در مقابل اصوات خالص)، (ویژگیهای ثابت در مقابل ویژگیهای آتیکی متغیر) و یا اهداف ویژه، نظیر (توجه به یک محرک یا فراموش کردن آن) می‌توان این پاسخ‌ها را ثبت نمود. اغلب شنوایی‌شناسان از پاسخ‌های برون‌زا به منظور آستانه‌گیری و اهداف تشخیص استفاده می‌نمایند. لیکن پاسخهای درون‌زا (endog) بیشتر توسط نرولوژیستها و محققین سایکوفیزیولوژی به منظور بررسی عملکرد سطوح بالاتر

بهترین نوع سمعک در اختلالات پیچیده CNS به کار می‌روند. اختلالاتی نظیر دمانس، شیزوفرنی، اعتیاد به الکل، آایمر. 



19- کاربرد تشخیص Hz40 مورد توجه محققین بوده است، ارزیابی سیستم

بهترین برند سمعک عصبی و مرکزی در بالای سطح ساقة مغز، بویژه در منطقة تالامیک.
20- بعضی ویژگیهای (Hz40، از جمله تاثیرات محرز، سن، خواب و داروهای خواب آور (sedation)، کاربردهای کلینیکی آن را محدود می‌کند. 
21- در محدودة زمانی 50 تا 500 میلی‌ثانیه پاسخهای بر انگیختة متعددی ثبت می‌شوند، نظیر مجموعة N100 (شامل N1a, N1b, N1c) Processing Negativity»، و N400.
22- یکی از اولین نامها و توصیفی‌ترین آنها برای ALR، "on effects in the walking human brain"  بوده است. نامهای متعدد دیگری هم برای آن ذکر شده است

افت شنوایی که از آن جمله هستند: 
- evoked Response Audiometry
که از رایج‌ترین نامها بوده توسط Hallowll davis به کار برده می‌شد.

23- پاسخ‌های ALR، در محدودة زمانی 50 تا 400 میلی‌ثانیه پس از تحریک، ثبت می‌شوند، تعداد تحریک برای برانگیختن این پاسخ‌ها اندک است. (یک تحریک در هر یک یا دو ثانیه یا حتی آرام‌تر) در مقایسه با پاسخهای زودرس‌تر، دامنة ALR معمولاً بزرگتر است، معمولاً در محدودة 3 تا 10   و گاهاً حتی بزرگتر. اجزاء اصلی و زمانهای نهفتگی مربوط به آنها، عبارتند از: 
P1 – (50 تا 80 میلی‌ثانیه)
N1- (100 تا 150 میلی‌ثانیه)
P2- (150 تا 200 میلی‌ثانیه)
N2 – (180 تا 250 میلی ثانیه)
24- اولین پاسخ الکتریکی شنوایی که از CNS کشف شد و به

سمعک دست آمد پاسخ ALR بود. در 1939، Pauline Davis و همکارانش یک on-Response در مقابل صدا در EEG مشاهده کردند و آن را K – Complex نامیدند. این تحقیقات بعدا توسط شوهر پاولین دیویس، آقای دکتر هالوول دیویس ادامه یافت. 
دکتر دیویس در MIT دستگاه HAVOC را ابداع کرد. (histogram , average , and ogive computer) و آن را به (computer of average Transient) CAT متصل کرد و آنها را به GATES متصل نمود. (generator of acoustic Transients) 
25- P300 ، از جملة پاسخ‌های درون‌زاد endogenous و وابسته به رویداد (ERP) بود که در اواسط 1960، توصیف شدند. 


16- پاسخ HZ40 که یک پتانسیل وابسته به رویداد است (ERP) همانند AMLR ثبت می‌شود. تفاوت عمدة این دو در تعداد ارائه محرک است این تعداد در HZ40 بیشتر است یعنی معادل  

پیرگوشی درصورتیکه در AMLR،   یا کمتر است. این پاسخ یک پاسخ مداوم است. (Steady State) – نام‌گذاری 40 هرتز خیلی صحیح نیست زیرا این پاسخ با Rateهای کمتر و بیشتر نیز بدست می‌آید. 
مثلاً این پاسخ در کودکان با تعداد   یا کمتر، ثبت می‌شود. به پاسخ 40Hz ، پاسخ وابسته به رویداد (ERP) و نیز SSEP (Steady – state Evoked Response) گفته می‌شود. نامهای دیگری برای آن معرفی شده، نظیر: 
"high Rate Response" یا high Rate driven" Response " یا Composite Response
تعداد تحریک 40 بار در ثانیه،

بهترین برند سمعک پاسخی ایجاد می‌کند که هر 25 میلی‌ثانیه، تکرار می‌شود، یا اینکه در هر ثانیه 40 قله دارد (همان Hz40) یعنی اینکه در یک فاصله زمانی یک ثانیه‌ای (ms1000) که به 25 تقسیم می‌شود، مقدار 40 بدست می‌آید. اکثر اجزاء AMLR در فواصل 25 میلی‌ثانیه‌ای رخ می‌دهند. 
با نرخ تکرار در حدود   و زمان کافی آنالیز (حداقل 25 mSec)، ABR که با فرکانس 40 بار در ثانیه رخ می‌دهد و اجزا AMLR که با نرخ   روی می‌دهند یعنی (Na, Nb, Pa, Pb) هم فاز خواهند بود، (یعنی همزمان نسبت محرک روی خواهند داد) و بر هم سوار خواهند شد. (روی هم منطبق خواهند شد).

سمعک با یک محدودة زمانی ms100 ممکن است چهار سیکل از این شکل موج دیده شود. 
17- از آنجا که پاسخ Hz40 دامنة بزرگی دارد (معمولاً بیش از 1 ) در سطح شدتی نزدیک به آستانة واقعی در کودکان، بسرعت تشخیص داده می‌شود. بنابراین برای آستانه‌گیری مناسب است. 
18- محرک تن خالص به اندازة کلیک یا حتی بهتر از آن و بیشتر از آن در برانگیختن پاسخ Hz40 موثر است، که اجازه می‌دهد آستانة شنوایی به صورت وابسته به فرکانس به دست آید.


16- پاسخ HZ40 که یک پتانسیل وابسته به رویداد است (ERP) همانند AMLR ثبت می‌شود. تفاوت عمدة این دو در تعداد ارائه محرک است این تعداد در HZ40 بیشتر است یعنی معادل  

پیرگوشی درصورتیکه در AMLR،   یا کمتر است. این پاسخ یک پاسخ مداوم است. (Steady State) – نام‌گذاری 40 هرتز خیلی صحیح نیست زیرا این پاسخ با Rateهای کمتر و بیشتر نیز بدست می‌آید. 
مثلاً این پاسخ در کودکان با تعداد   یا کمتر، ثبت می‌شود. به پاسخ 40Hz ، پاسخ وابسته به رویداد (ERP) و نیز SSEP (Steady – state Evoked Response) گفته می‌شود. نامهای دیگری برای آن معرفی شده، نظیر: 
"high Rate Response" یا high Rate driven" Response " یا Composite Response
تعداد تحریک 40 بار در ثانیه،

بهترین برند سمعک پاسخی ایجاد می‌کند که هر 25 میلی‌ثانیه، تکرار می‌شود، یا اینکه در هر ثانیه 40 قله دارد (همان Hz40) یعنی اینکه در یک فاصله زمانی یک ثانیه‌ای (ms1000) که به 25 تقسیم می‌شود، مقدار 40 بدست می‌آید. اکثر اجزاء AMLR در فواصل 25 میلی‌ثانیه‌ای رخ می‌دهند. 
با نرخ تکرار در حدود   و زمان کافی آنالیز (حداقل 25 mSec)، ABR که با فرکانس 40 بار در ثانیه رخ می‌دهد و اجزا AMLR که با نرخ   روی می‌دهند یعنی (Na, Nb, Pa, Pb) هم فاز خواهند بود، (یعنی همزمان نسبت محرک روی خواهند داد) و بر هم سوار خواهند شد. (روی هم منطبق خواهند شد).

سمعک با یک محدودة زمانی ms100 ممکن است چهار سیکل از این شکل موج دیده شود. 
17- از آنجا که پاسخ Hz40 دامنة بزرگی دارد (معمولاً بیش از 1 ) در سطح شدتی نزدیک به آستانة واقعی در کودکان، بسرعت تشخیص داده می‌شود. بنابراین برای آستانه‌گیری مناسب است. 
18- محرک تن خالص به اندازة کلیک یا حتی بهتر از آن و بیشتر از آن در برانگیختن پاسخ Hz40 موثر است، که اجازه می‌دهد آستانة شنوایی به صورت وابسته به فرکانس به دست آید.


- AMLR Auditory Middle – latency Response:
لغات AMR (middle latency Response) و MLR (Auditory middle Response) مورد توافق نیستند زیرا در یکی aditory  نیامده و در دیگری مشخص نیست Middle مربوط به چیست. 
11- AMLR در محدودة زمانی از 12 میلی ثانیه تا 50 میلی ثانیه ثبت می‌شود. یعنی

از کجا سمعک بخرم بعد از ABR و قبل از ALR.
12- نام Middle – latency پس از کشف ABR تدوین شد و قبل آن به این امواج، پاسخهای Fast یا early گفته می‌شد. 
13- برای ثبت AMLR، الکترود Noninverting روی جمجمه قرار می‌گیرد. این الکترود در خط وسط ورتکس یا در بالای پیشانی (اهداف کلینیکی) یا در سمتی از سر که بین گوش و ورتکس قرار دارد گذاشته می‌شود (کاربردهای نرودیاگنوستیک) – الکترود inverting نزدیک گوش قرار می‌گیرد.

کلینیک سمعک با این الکترودگذاری امواج با ولتاژ مثبت به سمت بالا ثبت می‌شوند. پس از نامگذاری GoldStein هر موج مثبت با P و هر موج منفی با N نمایش داده می‌شود. ترتیب موج‌ها با ترتیب الفبایی مشخص می‌شود Na, Pa, Nb, Pb. 
در بعضی از امواج AMLR، یک موج مثبت کوچک قبل از Pa ظاهر می‌شود که Po نام دارد. Po ویژگی ذاتی AMLR نیست. محتملاً Po یک جزء واقعی AMLR (یعنی یک جز نروژنیک) و ناشی از فعالیت عضلات پشت گوشی است. 
14- در سطوح شدت بالا با اغلب انواع محرکها، (کلیک و محرک تن خالص کوتاه) قله غالب Pa است که با زمان نهفتگی در حدود 25 میلی‌ثانیه بدست می‌آید. قلة مثبت بعدی، Pb است که بشدت متغیر است و اغلب حتی در افراد نرمال نیز دیده نمی‌شود، 25 میلی‌ثانیه 

سمعک oticon بعد از Pa، بدست می‌آید. دامنة جزء Pa به صورت معدل، یک میکرو ولت    در افراد بالغ نرمال است. 
15- AMLR، اولین AER بود که با روشهای معدل‌گیری کامپیوتری، ثبت گردیده است. 


برای تعیین ترکیب طیفی AER، صحیح ترین روش آنالیز طیفی پاسخ است، که مثلا با تکنیک FFT بر روی شکل موج معدل گیری شده انجام می شود. در این روش آنالیز محتوای فرکانسی شکل موج با ابزاری که بدین منظور طراحی شده (spectrum analyzer) صورت می پذیرد. در بعضی از دستگاه های موجود AER، نرم  افزاری  برای آنالیز طیفی، تعبیه گردیده است. 
ویژگیهای طیفی AER را می توان بدون بهره مندی از دستگاه یا مهارت ویژه ای تنها با مشاهده و محاسبه از نزدیک تغییرات شکل موج در طول زمان انجام داد. مثلا یک شکل موج تیپیک ABR را که با یک تنظیم فیلتر نسبتا عریض به دست آمده است (30 تا 3000 هرتز) در نظر بگیرید. امواج اصلی (I, II, III, V, VI) با فواصل یک میلی ثانیه ای ظاهر می شوند. 

بنابراین انرژی ABR در منطقه 1000 هرتز واقع شده است (هزار موج در یک ثانیه یا 1 ). به نظر می رسد این امواج تیزتر که بیشتر نیز روی می دهند، بر روی امواج کندتری سوار می شود که یک دوره از آنها (سیکل) در یک دوره زمانی 10 میلی ثانیه ای رخ می دهد. رخدادی که هر 10 میلی ثانیه  رخ می دهد، فرکانس 100 هرتز دارد. (100 سیکل در ثانیه). آنالیز طیفی ABR نیز انرژی غالبی را در این منطقه فرکانسی نشان می دهد. 
اجزای AMLR با فواصل 25 میلی ثانیه رخ می دهند و لذا رویدادی که هر 25 میلی ثانیه رخ می دهد، 40 بار در ثانیه تکرار خواهد شد، و فرکانس آن 40 هرتز خواهد بود. 
ALR و P300 فرکانسهای پایین تری دارند، به عنوان یک قانون و قاعده

سمعک ضد آب کلی موثرترین و مناسب ترین فیلتراسیون در هر کدام از پاسخ های AER، آن است که منطقه فرکانسی پاسخ را نگاه دارد و سایر مناطق فرکانسی را حذف کند. 
تنظیم فیلتراسیون به صورت میان گذر (50 تا 1/0 هرتز) برای ABR کاملا نامناسب خواهد بود زیرا قسمت اعظم پاسخها از دست خواهد رفت اما همین تنظیم برای پاسخهای ALR کاملا مناسب خواهد بود. پراهمیت
در نقطه مقابل فیلتراسیون 3000-30 هرتز برای ABR مناسب است زیرا فرکانس های طیف را عبور می دهد، اما فرکانسهای EEG و آرتیفکت های احتمالی با فرکانس های بالاتر (بالای 3000 هرتز) را حذف می کند. لیکن همین تنظیم فیلتراسیون برای ALR، نامناسب 

بهترین برند سمعک است زیرا اساسا طیف پاسخ ALR خارج از این منطقه میان گذر است، (زیر 30 هرتز) و لذا پاسخ ها قبل از اینکه به فرآیند معدل گیری برسند، دفع خواهند شد. 

تاثیر فیلترینگ بر AERs: 
هدف فیلترینگ کاهش دامنه نویز الکتریکی ناخواسته،

افت شنوایی بدون تاثیر بر پاسخ است. این پدیده در مهارتهای کلینیکی، کمتر رخ می دهد. مشکل، بیشتر در زمینه فیلتراسیون زیاد است، و نه در زمینه فیلتراسیون اندک. شاید دلیل تمایل به فیلتراسیون زیاد، ایجاد احساس امنیت کاری در اندازه گیری AER است. 


بنابراین در یک فیلتر میان گذر Hz3000-30 ، فیلتر بالاگذر عبارت است از Hz30-0 و فیلتر پایین گذر عبارت است از 3000 هرتز به بالا (مثلا 10000 هرتز)
واژه cuttof نیز گمراه کننده است، زیرا معنای یک عملکرد (این یا آن) را به ذهن متبادر می کند یعنی یک فرکانس منفرد که در بالا یا پایین آن، انرژی

سمعک استارکی حذف می شود یا عبور می کند. در فیلترهای آنالوگ مرسوم که با فعالیت الکتریکی ورودی در شکل متداوم غیر دیجیتالی آن سروکار دارند فرکانس قطع جایی است که انرژی شروع به فیلتراسیون می کند. 
تعریف رایج فرکانس قطع، نقطه ای است که در آن خروجی انرژی الکتریکی فیلتر، 3 دسی بل کاهش یافته است. شیب فیلتر آنالوگ، ویژگی مهمی محسوب می شود، زیرا تعیین کننده تیزی (مقدار) فیلترینگ است. فیلترهای بسیاری از دستگاه های AER، (نظیر فیلتر standard-phase Butterworth Filter ) انرژی را به میزان 12 یا 24 dB/octave کاهش می دهند. 
نکته مهم در کار کلینیکی AER، این است که انرژی در فرکانسهای ورای نقطه قطع عبور خواهد کرد. مثال رایج کلینیکی این محدودیت در تلاشهایی که برای حذف تداخل های آزار دهنده برق شهر (Hz60) صورت می پذیرد، مشاهده می گردد. انتخاب یک فیلتر بالاگذر با نقطه قطع 100 هرتز، راه حل منطقی این مشکل به نظر می رسد. زیرا 60 هرتز زیر نقطه قطع واقع شده است. متاسفانه انرژی 60 هرتز با یک فیلتر که دارای شیب dB/octave12 است حذف نخواهد شد. (عبور نخواهد کرد) و تداخل ادامه خواهد داشت. به نظر می رسد افزایش شیب فیلتر راه حل ساده ای برای غلبه بر این مشکل باشد، و منجر به افزایش دقت فیلتر گردد. 

بواقع استفاده از شیب های تندتر در فیلترهای آنالوگ، میسر است، (شیب هایی نظیر 24، 48 یا حتی 96 dB/octave) اما استفاده از این شیب ها به ایجاد اعوجاج بیشتر در پاسخ ها منتهی خواهد گردید. بهترین راه حل، استفاده از فیلتر دیجیتال است. 
فیلترینگ دیجیتال، اجازه تصفیه بسیار تیز (share) بدون ایجاد اعوجاج بویژه اعوجاج فاز و اعوجاج زمان نهفتگی در پاسخ را می دهد. 

60Hz (cycle) Notch filtering
اغلب دستگاه های AER، امکان پس زدن یا فیلترینگ باند باریک را برای فعالیت الکتریکی در منطقه 60 هرتز فراهم کرده اند. هدف حذف تداخلات برق شهر (60 هرتز) از پاسخ برانگیخته شنیداری است بدون اینکه سایر فرکانسهای پاسخ آسیبی ببینند. به صورت تئوری

التهاب گوش حذف تنها در نقطه 60 هرتز از فیلترینگ همه فرکانسهای مثلا زیر 75 هرتز مطلوب تر است اما چنین فرایندی به چندین دلیل از نظر کلینیکی مورد سوال است. اول: قبل از همه هارمونیک های فعالیت الکتریکی Hz60 که مزاحم اندازه گیریهای AER خواهند بود، حذف نمی شوند و فرآیند ثبت پاسخها را آلوده می کنند
در نتیجه از کارآمدی این روش فیلتراسیون کاسته می شود. 
دوم: هر فیلترینگ آنالوگی معمولا به ایجاد اعوجاج در فاز پاسخ (زمان نهفتگی) می انجامد، لذا Notch filter با شیب تند ممکن است نسبت به فیلترینگ میان گذر مرسوم در AER اعوجاج زمان نهفتگی بیشتری ایجاد کند. 
نهایتا: در بعضی از آزمون های AER، نظیر AMLR و ALR حتی مقدار محدود فیلترینگ در اطراف فرکانس 60هرتز احتمالا منجر به از

سمعک یونیترون دست رفتن قسمتهای مهمی از انرژی پاسخ شده و متعاقبا ارزش ذاتی شکل موج را کم می کند. 

طیف پاسخهای برانگیخته شنیداری The Spectrum of AERS
شاید مهمترین مورد در تعیین تنظیم های متناسب فیلتر، ترکیب طیفی، پاسخهای AER باشد. بخاطر تصفیه فرکانسهای نویز الکتریکی ناخواسته، ممکن است بخشهایی از پاسخ واقعی نیز از دست برود. 
 


منشا روان شناسی زبان امروزی
روان شناسی زبان امروزی یک حوزه میان رشته ای است که

قیمت سمعک دو رشته زبان شناسی و روان شناسی درکی تجربی را با هم ترکیب می کند. مسلما این ترکیب فقط زمانی موفق خواهد بود که این دو زیرشاخه نگاه های مشابه و موافقی به زبان داشته باشند. زمانی که رشته روان شناسی زبان برای اولین بار تکامل یافت، این نگاه سازگار وجود داشت، درست مثل امروز. اما نکته جالب این است که در چند دهه اخیر این نگاه ها بسیار تغییر کرده است.
آغاز رشته روان شناسی زبان در سال 1951 در جلسه ای رخ داد، که در آن کمیته ای از زبان شناسان و روان شناسان شرکت داشتند. بعد ها در سال 1953 اساس اولین کتاب در زمینه روان شناسی زبان در سمیناری شکل گرفت. در آن زمان روان شناسان بر آنالیز بر پایه طبقه بندی زبان تمرکز داشتند، به این معنا که هدف اولیه آنها طبقه بندی جنبه های قابل مشاهده زبان بود. زمانی که زبان شناسان آن دوره، به زبان جدید بر می خوردند، واحد های واجی آن را استخراج می کردند، و سپس آنها را به مقوله های رده بالاتر طبقه بندی می کردند. این روش به خوبی با نگاه روان شناسان به زبان سازگار بود، آنها معتقد بودند گفتار به سادگی نوعی رفتار حرکتی نشان داده شده با مردم است. روانشناسی رفتار شناس آن روز ها به حیطه رفتار روان شناسی تاکید داشتند، به جای عملکرد های روحی و روانی. آنها معتقد بودند که همه رفتارها را می توان به صورت زنجیره های مرتبطی از رفتارهای کوچک تر توضیح داده شود. بنابراین، گفتار به عنوان واحد های رفتاری اصوات ترکیب و تبدیل شده به کلمات در نظر گرفته می شد، که سپس مرتبط با ساخت عبارات و غیره بود. یادگیری در این زنجیره با گرفتن پاداش برای جملات صحیح و عدم دریافت پاداش برای جملات نادرست شکل می گیرد. رفتارشناسان باور داشتند که این سیستم یادگیری، یا همان شرطی سازی، بین همه موجودات مشترک است و همه موجودات هر چیزی را به همین شیوه می آموزند. در دیدگاه آنها یادگیری شامل کسب رفتارهای روزمره و روتین بود، و همه رفتارهای روزمره با اصول یکسانی از یادگیری بدست می آمد. مسئله مشترکی که در اواسط قرن بیستم مرزی بین زبان شناسی و روانشناسی ایجاد کرد این نگاه بود که هر چیز جالبی درباره زبان مستقیما در سیگنال گفتاری فیزیکی قابل مشاهده است. این نگاه از زبان بعد ها اساسا معیوب شناخته شد و کاملا با نگاه ارائه شده به زبان در این کتاب مغایر است.
 


 Hearing instrument test: ارزیابی وسایل شنیداری

این دستگاه جزیی از سیستم فیتینگ ارزیابی گوش واقعی محسوب می شود و این

سمعک اینترتون امکان را فراهم میکند که تمام ویژگی های تکنیکی سمعک را بررسی نماید. این آزمون می تواند به عنوان توالی آزمونهای اتوماتیک مطابق با استانداردهای بین المللی استفاده شود. این دستگاه با اتصال به کامپیوتر از طریق کابل USB میتواند به راحتی در محیط های مختلف استفاده نمود. ویژگی های  که در این سیستم قابل اندازه گیری است به شرح زیر می باشد : 
•    OSLP90 : منحنی حداکثر خروجی سمعک در ورودی dB90  در full on gain
•    Frequency Response : منحنی پاسخ فرکانسی سمعک در ورودی dB60  در  RTS 
•     Battery  Current: بررسی میزان جریان و مصرف باتری در حالت RTS
•    Induction: اندازه گیری میران القاء در

سمعک اتیکن  های دارای تله کویل در RTS
•    Full on Gain : منحنی پاسخ فرکانسی سمعک در ورودی dB50  در full on gain
•    Equivalent Input Noise : اندازه گیری نویز داخلی سمعک در دو ورودی 50 و 0 دسی بل در حالت RTS
•    AGC Dynamic Characeristics  : بررسی غیرخطی بودن سمعک در RTS شامل :    
تنظیم خودکار بهره - زمان ورود به تراکم (Attack  Time) و زمان خروج از تراکم (Release Time)


•    Harmonic Distortion : اندازه گیری اعوجاج هارمونیک در RTS   در
    در فرکانس های 700 و 800  در ورودی 70 Db و 
    در فرکانس 1600 در ورودی

کاربرد سمعک برای افراد کم شنوا 65  dB 

        



Real Ear Measurements (REM) :  ارزیابی گوش واقعی
REMs verify the fitting objectively and scientifically""
همه افراد برای تنظیم مناسب و فیتینگ دقیق سیستم تقویت کننده باید مورد بررسی گوش واقعی قرار گیرند. ارزیابی گوش واقعی تنها روشی است که میتوان عملکرد واقعی سمعک و قالب بروی گوش فرد را انجام دهد. به صورت ویژه از ارزیابی گوش واقعی برای اهداف ذیل استفاده می شود : 
•    ارزیابی واقعی عملکرد سمعک بروی گوش فرد و نیز اثر قالب بروی گوش.
•    قابلیت  تنظیم  دقیق سمعک  به صورت های نمودارهای قابل مقایسه
•    وسیله ای مناسب برای مشاوره به بیمار و همراهان فرد
•    تایید کردن (verify) عملکرد سمعک برای فرد
•    سودمندی بیشتر برای بیمار از 

سمعک هوشمند زیمنس نظر زمانی و مالی
ارزیابی های گوش واقعی شامل موارد زیر می باشد: 
REUR :    Real ear unaided response(پاسخ های بدون سمعک گوش واقعی )     REOR :    Real ear occluded response             (پاسخ های انسدادی گوش واقعی )  REAR :    Real ear aided response                  (پاسخ های با سمعک گوش واقعی)  
REIG :     Real ear insertion gain        ( بهره تجویزی گوش واقعی )                       

Speech Mapping: نقشه گفتاری

روشی است مبتنی بر تکنیک میکروفون پروپ و استفاده از گفتار زنده،  

استفاده از سمعک و عدم استفاده از آن و نیز تنظیم دقیق تقویت کننده را به صورت گراف های ساده و واضح برای بیمار و خانواده بیمار فراهم می آورد. در این روش با استفاده از سیگنال های واقعی و نیز گفتار زنده و موسیقی عملکرد سمعک را در شرایط مختلف و نیز امکانات سمعک نظیر

سمعک اتیکن feedback cancellation and noise reduction  ارزیابی میکند.
سودمندی این روش شامل : 
•    فراهم آوردن فیتینگ بهتر 
•    مشاوره بهتر برای بیمار و خانواده بیمار
•    کاهش هزینه بیمار بخاطر کاهش مراجعات
•    کارکردن راحت با نرم افزار 
•     امکان مقایسه امکانات مختلف سمعک 
•    امکان تنظیم بهره و خروجی سمعک با تارگت متناسب با افت شنوایی


AUDIOMETER  : ادیومتر
Primus AUD قسمتی از سیستم فیتینگ گوش واقعی

سمعک اتیکن است که به صورت PC based audiometry   قابلیت طیف گسترده ای از آزمون های شنوایی شامل ادیومتری تن خالص راه هوایی و راه استخوانی، ادیومتری گفتاری با استفاده از هدفون روی گوشی و هدفون داخل گوشی برای انجام آزمون high-frequency را داراست. از ویژگی های بارز این ادیومتر:
•    انعطاف پذیری بسیار بالا در تنظیم دلخواه سیستم برای ادیولوژیست 
•    استفاده از تصاور و نمودارها بروی ادیوگرام برای مشاوره و راهنمایی 
•    بعلت کوچک بودن و حمل راحت آن قابلیت ارزیابی شنوایی به صورت Home visit

سمعک فوناک برای افرادی که توانایی مراجعه به کلینیک را ندارند را داراست.
ویژگی های تکنیکی و قابلیت های این سیستم شامل : 
•    انجام آزمون های Weber Test,  HTL, MCL, UCL, BCL, FF, FF-A,  و نیز TEN test .
•    توانایی ارائه صداهای از قبیلPure tone, pulsed pure tone, warble, pulsed warble , … .
•    ارزیابی محدوده فرکانسی بین 125 هرتز تا 16 کیلو هرتز
•    ارائه سطوح شدتی بین 120 تا -10 دسی بل HL
•    توانایی افزایش سطح شدتی به میزان 20 دسی بل 
•    قابلیت مانیتور کردن اصوات ارائه شده و گفتار فرد آزمایش شونده
•    قابلیت استفاده از CD  یا اصوات زنده برای ارزیابی گفتار
•    توانایی ارتباط دو جهته کامل با بیمار با استفاده از میکرفونهای دو کاناله
•    توانایی هماهنگ شدن با نرم افزار Noah 4
•    خروجی AC_BC –Free field

 
VIDEO OTOSCOPE  : ویدئواتوسکوپ 
شرکتAudit data  امکان استفاده از ویدئواتوسکوپی را در نرم افزار primus فراهم آورده است این ابزار شرایطی را فراهم می آورد که میتوان به راحتی و با اطمینان بالا کانال و پرده گوش را مشاهده نمود و همچین این امکان را فراهم می آورد که بیمار هم بتواند کانال و پرده خود را مشاهده نماید. از ویژگی های منحصر به فرد این دستگاه عکس گرفتن از تمامی سطوح

کم شنوایی کانال و پرده و قابلیت  ذخیره  و پرینت کردن آنها می باشد این عکس گرفتن توسط پدالی که برای این کار تعبیه شده است انجام می شود که راحتی کار کردن با این دستگاه را دو چندان کرده است.


در مقابل هنگامیکه که تن ها به درون استریم های جداگانه شنوایی 

سمعک زیمنس قرار می گیرند در یک استریم یک نظم شدتی بوجود خواهد آمد و چنین پروپ تن ، که از نظر شدتی از تن استاندارد متفاوت خواهد بود MMN را ایجاد خواهد کرد . یک MMN تنها زمانی از یک پروپ تن ایجاد خواهد شد که تن از نظر تفکیک درکی درون دو استریم قرار گیرد . با این حال MMN توسط پروپ تن تنها در انتهای قطار تنها ایجاد شده و در آغاز توالی صدا ایجاد نخواهد شد لذا این موضوع مشخص کننده این مطلب است که ERP های قبل توجهی نشان دهنده ارگانیشن درکی شنیداری به طور موازی برای ساختم تفکیک استریم شنوایی در طول زمان نیاز خواهد بود و نیاز مشخص می کند فاصله ها سکوت در بین توالی تن ها برای RESET کردن پروسه تفکیک استریم کافی خواهد بود . چنانچه اگر توجه را به سمت خارج از توالی تن ها معطوف کنیم نتیجه می گیریم که توجه

سمعک اینترتون متمرکز برای آغاز تشکیل استریم شنیدری لازم نخواهد بود . 
نتیجه گیری 
تصویر کلی از این مطالعات مکانیسم عصبی تجمعی برای ارگانیشن درک شنیداری همزمان ، براساس توجه نشان داد که توجه شنیداری بعد از مکانیسم پیش توجهی یا PRIMITVE یا PRE-ATTENTION برای تفکیک استریم های شنیداری سهم بسزایی خواهد داشت. با این حال شاید این ایده ساده ای باشد و تشکیل و حفظ استریم شنیداری وابسته به تعامل پویا بین پردازش توجهی TOP – DOWN و هم پردازش قبل توجهی BOTTOM – UP باشد . تعدادی از سوالات مهم که افقی برای تحقیقات آینده را هم ایجاد خواهد کرد این

سمعک فوناک است که کدامیک از زیرمجموعه های آنالیزصحنه شنیدای با سن و نیز در افرادی که دارای اختلال در توانایی های رشدی زبان هستند دچار نقصان می شود در واقع ، فهم بیشتر مکانیسم عصبی درگیر در پردازش ارگانیسم درکی شنیداری ممکن است درمان تکمیلی یا دیگر انواع مداخلات را برای بهبود نقایص دیگر در اختلالات رشدی زبان را ایجاد کند .


نحوه انجام ازمون به این صورت بود که در یک گوش یک الگوی سه تایی ABA که شامل 21 توالی صدا دار به صورت های LOW , HIGH ارئه میشد و در گوش دیگر نویز برست هر ثانیه ارائه می شود و به شرکت کننده آموزش داده می شود که نویز برست ها را زمانیکه شدت آنها به صورت مداوم افزایش یا کاهش می یابد تشخیص دهند . ده ثانیه به این اختصاص داده می شود که شرکت کننده یاد بگیرد که وقتی سویچ بین فرکانس ها رخ داد توجه را به آنها جلب کنند . هنگامیکه سوییچ ایجاد شد باید بگوید که آیا آنها در هنگام انواع

سمعک یونیترون سوییچ کردن یک یا دو صدا را شنیده ند . 
محقق عنوان کرد که شرکت کنندگان بعد از تغییر توجه در اوایل شنیدن استریم شنیداری، آنها یک صدا را می شوند و بعد از مدتی آنها را ، دو استریم شنوایی خواهند شنید . بنابراین نتیجه گیری کرد که برای شکل گیری استریم شنیداری توجه متمرکز لازم خواهد بود. از طرفی دیگر شواهد فیزیولوژی براساس MMN پیشنهاد می کند که توجه متمرکز بری تشکیل تفکیک استریم شنیداری نیاز نخواهند بود .  ERP توسط قطاری از تن ها برانگیخته خواهد شد در حالیکه توجه فرد به تغییرات شدنی یک نویز سخت به صورت TASK فرد خواهد بود .

سمعک اینترتون تن های ارائه شده دارای تغیرات شدنی که زمان آنها 3.SS ثنیه طول میکشد و توسط فاصله های سکوت 4.05 ثانیه ای جدا می شوند . فاصله های سکوت برای شروع مجدد استریم شنیداری زمانیکه یک توالی از تن ها آغاز می شود بکار می رود . تفکیک ایجاد شده توسط افزایش تفکیک فرکانس بین زیرمجموعه های توالی تن ها که درون تن های دارای شدت های متفاوت هستند ایجاد می شود محرک به نحوی طراحی می شود که زمانی تن هایی که درون یک استریم فرکانس قرار می گیرند تغییراتی شدتی آنها باعث می شود که به صورت الگوی منظم ISO – INTENSITY درک نشوند و از آنجاییکه درک منظم وجود ندارد  و چنین انظباطی برای ظهور MMN لازم خواهد 

سمعک استارکی بود لذا پروب تن ، MMN ایجاد نخواهد کرد . 


مطالعات انسانی و حیوانی نشان داده است که تغییرات خاص تحریکی طولانی مدت و سریع در دامنه پاسخ های عصبی باعث انتخاب و استخراج فعالیت های کریستال مرتبط با یادگیری می شود . برای مثال آموزش ها موسیقی وسیع باعث افزایش پاسخ های عصبی به تحریک صوتی می گردد و اینکه چطور مغز این وودی های شنیداری را تجزیه می کند توسط آزمون MMN ایندکس می شود . اینکه چطور تجربه و تغییرات ناشی از آموزش پردازش های عصبی را مدوله می کند تحت آنالیز صحنه شنیداری به تازگی شروع شده است . 
توجه و آنالیز صحنه شنیداری : 
مطالعات متعددی گزارش داده اند که افزایش دامنه ناشی از توجه و انتخاب اجزای شنیداری را ، به منابع کرتکس شنیداری انسان نسبت می دهند . به طور کلی تاثیرات توجه شامل مدوله شدن اجزای اجباری و ایجاد امواج جدید ناشی از پردازش مداوم با تاخیرات طولانی مدت می باشد . این یافته ها پیشنهاد می کند که درگیر شدن پردازش در انتخاب استریم شنیداری هم در شکل گیری اولیه مسیر شنیداری و هم در سطح اولیه تر یعنی مکانیسم سطح پایین برای درک ارگانیسم های شنیداری لازم ،  دخیل هستند . 
تحقیقی انجام شد که ازین ایده حمایت می کرد و  نشان داد که افزایش متعاقب

سمعک اینترتون تفکیک المان اتیکی مثل زمانیکه افراد باید گزارش کند که آیا یک یا دو شنیداری را شیده اند یا به کانال های فرکانس ویژه دقت کنند وجود خواهد داشت . همچنین طبق مطالعه ای دیگر ، زمانیکه افراد به یک توالی از تن ها توجه کنند در حالیکه بین تن ها  مناطق مختلف فرکانس دارند نسبت به زمانیکه دو DIRECTOR بین توالی یکسان بین تن ها قرار می گیرد افزایش ERP خواهیم داشت. ERP ایجاد شده توسط تن هایی که به آنها توجه شده است هنگامیکه توالی  در یک فراوانی جمع شده باشند افزایش خواهند داشت . این تاثیر توجه با بهبود عملکرد رفتاری در وظایفی که تمایز تن طولانی تر درون یک توال صدا است ارتباط دارد. با این حال تاثیرات توجه هنگامیکه جدایی فرکانس بین توالی تن های توجه شده و دستتر به حدی کاهش یابند که درک جدایی آنها صورت نگیرد کاهش خواهد یافت بنابراین این نتایج پیشنهاد می کنند که جمع شدن سیگنال به جدایی درک استریم شنیداری کمک می کند و مدوله شدن استریم خاص شنیداری توسط توجه را بهبود می دهد در حالیکه جزئیات مکانیسم

سمعک یونیترون عصبی درگیر در مدولاسیون پاسخ ها کرتیکال شنیداری با توجه هنوز کشف نشده است و این ERP ها پیشنهاد می کند که چطور افزایش پاسخ ها عصبی ویژه استریم شنوایی متاثر شده از توجه ممکن است مربوط به پردازش SCHEMA – BASED آنالیز صحنه شنیداری باشد . 
نقش توجه در ایجاد تفکیک جویبار شنیداری
در حالیکه واضح است که توجه پردازش کرتیکال تفکیک استریم شنیداری را مدوله می کند اما این موضوع واضح نیست که آیا توجه برای شکل گیری و تشکیل استریم شنوایی نیاز است؟

سمعک ویدکس تحقیقی در این راستا انجام شده که نقش توجه در تشکیل تفکیک استریم شنیداری را ارزیابی میکند به این صورت که از شنوند خواسته می شود که توالی از صدایی که بدون توجه به او فرستاده شده است بیان کند که  یک صدا یا دو صدا شنیده است. 


 ثبت اولیه در منطقه A1 میمون با استفاده از پارادیگم، این ایده را حمایت می کند ریتم و مسکر که شامل تن های 50 میلی ثانیه ای با فرکانس مشابه با BF از اعصاب ثبت شده است  دو تن همزمان با تن مسکر ارائه شده و هر فرکانس از مسکر در حضور پاسخ به 

سمعک تن مسکر متناسب با تن ریتمیک حذف شده است . بنابراین افزایش پاسخ های ریتمی را برجسته می کند . اختلافات بین پاسخ های ریتمیک و مسکر پتانسیل عصبی متناسب را ارائه کرده و تمایز آنها را راحت می کند .
 اگرچه براساس اطلاعات مستند ناشی از پدیده فیزیولوژی مدل شرح داده شده هنوز مورد بحث در محافل بوده و نیاز به تحقیقات بیشتری در آینده دارد . براساس پاسخ های ناشی از پارادیگم درک تجمع شنیداری توسط همزمانی زمانی المان های اتیکی و نیز آشکار شدن شاخه های مجموعه چهارچوب کلی کاربردی برای فهم فیزیولوژی بر اساس پدیده های درک

سمعک نامرئی تجمعی آنست زمانی معمول حاصل می شود . (شکل 10.10)
 
آنالیز صحنه شنیداری
بسیاری از پدیده های گفته شده در این فصل بنظر می رسد براساس پروسه های پیش توجهی برای ارگانیزاسیون درک شنیداری بنا شده است که به یادگیری قبلی و یا توجه تمرکز روی اصوات نیاز ندارد . با این حال بسیاری از تجارب شنیداری ها توسط پردازش ناشی از یادگیری و توجه تغییر می کند . براساس مطالعه Bregman  ، پردازش بالا به پایین یا top-down  یا schema-based به

سمعک اتیکن صورت مستقیم در المان های اتیکی موجود در گروهبندی  و تفکیک درگیر نیستند . با این حال این عوامل حاوی اطلاعاتی هستند که در سطح پایین تر و اولیه صحنه شنیداری دخیل هستند .
یادگیری پلاسیتی سیتی کریستال و آنالیز صحنه شنیداری : 


نوروفیزیولوژی : مطالعات انسانی ازشروع  همزمانی و عدم همزمانی اصوات :
بر اساس دانش مان ، هنوز تحقیقی مبنی بر نوروفیزیولوژی متناسب با درک شنیداری با استفاده از الگوی RMR انجام و منتشر نشده است . در چندین مطالعه فیزیولوژی، اصوات سریع و گذا تولید شده توسط پاسخ های با آنست قوی درون کرتکس شنیداری انجام شده است . پاسخ های همزمان ناشی از اصوات گذرا یک شکل قوی از پردازش اطلاعات زمانی

بیمه سمعک در سطح کرتیکال هستند . مطالعات نشان دهنده اینست که هنگامیکه فاصله بین کلیک ها از 20 میلی ثانیه کمتر پاسخ های برانگیخته تکی در پاسخ به جفت کلیک ها نمایان می شوند  و زمانی که فاصله بین دو کلیک بیشتر از آستانه باشد دو پاسخ ایجاد خواهد شد. ظهور دومین پاسخ همراه با درک فردی از تحریکات اتیکی مجزا می باشد . به طور مشابه ثبت AEP هنگامیکه VOICE ONSET TIME  VOT: از سبلب همخوان ثابت بیشتر از 20 میلی ثانیه رود . 
وجود یک در مقابل دو پاسخ آنست در کرتکس شنیداری کشف فیزیولوژیکال درک طبقه بندی شده ناشی از همخوان و کشف ترتیب وقایع اتیکی را نمایان می کند . بنابراین تولید دو پاسخ آنست مشخص در کرتکس شنیداری انسان به صورت تیپسک به یک SOA با 40 – 2 میلی ثانیه بین دو المان اتیکی نیازمند است و این مسئله در توافق با آستانه درکی برای اصوات براساس آنست غیرهمزمان است . 
نوروفیزیولوژی : مدل های حیوانی آنست همزمانی و عدم همزمانی 
مطالعات نوروفیزیولوژی در حیوانات نشان داد که  که قطع تمپورال در اصوات،  توسط پاسخ های

سمعک oticon آنست که با توزیع تونوتوپیکی اعصاب در کرتکس شنیداری همزمان شده ، کدگذاری می شوند . همزمانی در پاسخ های ممکن است مکانیسم فیزیولوژی برای ارائه شروع یک شنیداری جدید را فراهم کند و نیز برای گروهبندی المان های اتیکی که از یک منبع واحد منشا گرفته اند نیز لازم باشند . براین اساس پاسخ های آنست همزمان شده در ناحیه A1 ممکن است به درک مسکر و نیز جدایی آنها در توالی ریتم مرتبط باشد . هنگامیکه اصوات به صورت همزمان ارائه می شوند پاسخ های واقع در منطقه A1 که توسط آن است محرک ایجاد شده است 

پیرگوشی ممکن دچار افزایش یا کاهش شود . بنابراین افزایش یا ساپرشن پاسخ ها به مسکر در حضور همزمان محرک ممکن است پاسخ های مسکر را از آنهایی که توسط توالی ریتم بدست آمده اند را شناسایی و در واقع تشخیص دهد و نهایتا" پایه عصبی برای درک افتراق شکل می گیرد . 


گروهبندی و جداسازی یا تفکیک اصوات بر اساس  همزمانی و عدم همزمانی : 
سایکوفیزیک شروع همزمانی و عدم همزمانی :

بیمه سمعک سهم نسبی از SOA جدایی طیفی و جدایی فضایی در درک دسته بندی اجزا صوتی با استفاده از مفهوم رهایی مسکینگ ریتمیک مورد مطالعه قرار گرفته است . هنگامیکه یک توالی منظمی از صدا ( ریتم ) به صورت ایزوله نواخته می شود یک ریتم شنیده می شود با این حال هنگامیکه یک توالی اضافه از اصوات مشابه به عنوان ( مسکر ) در بین توالی معمول صدا قرار می گیرد درک و ریتم صدا بهم می خورد . در ادمه هنگامیکه با یک صدای یا نویز باریک باند اضافی که در مناطق فرکانس نزدیک به ماسکر قرار می گیرد از مسکینگ ری رهایی پیدا کرده و دوباره درک ریتم اصلی بازگردانده می شود . بیشترین میزان زمانی خواهد بود که مسکر از نظر اسکپترال با صوت مجاور همزمان باشند قرار گیرند و از نظر هارمونیکی با هم مرتب باشند و از مکان فضایی واحد منشا بگیرند (شکل 10.9).
 
 یک فاکتور بسیار مهم میزان همزمانی بین شروع مسکر و محرک که باعث متاثر شدن کنش انها بر هم شده و 

باطری سمعک بنابراین این مسئله اهمیت اساسی نقش شروع تمپورال در درک مجتمع اجزا اتیکی یک صدای مرکب از اصوات ترکیبی دیگر را ایجاد میکند. مطالعات دیگر نشان دادند که عدم همزمانی برای درک افتراق وقایع اتیکی کوتاه – ناگهانی آنست و افست  40 – 2- میلی ثانیه است . این رنج از آستانه غیرهمزمانی با یافته های سایکواتیکی دیگر مطابقت داشته که نشان داده اند حدود 40 – 20 میلی ثانیه زمان برای استخراج طنین کلی صوت ، لترالیزیشن و کیفیت واکه صدای مرکب لازم است . سهم محدود تفکیک فضایی (SEPARATION) از جدایی منابع (SEGREGATION)صوتی پیشنهاد می کند که همزمانی صدا صوتی بسیار قویتر از مکان معمول صدا در فضا برای تشخیص منابع صوتی است .  البته این موضوع خیلی تعجب برانگیز نیست چرا که اطلاعات فضایی در حدود منابع صوتی اغلب غیرمعتبر یا غیرواقع و همراه با تاثیرات ناشی 

تجویز سمعک از شکست صدا اکو و باز آوایی است . 


اکتساب زبان یک پروسه رشد طبیعی است که در تمام کودکان درطی مراحل مشابهی رشد می کند.
Nativist model of language:
این گروه بیان می کنند که رشد مغز ، استعداد اکتساب زبان در کودک را فراهم

سمعک نامرئی می کند ولی در عین حال اکتساب زبان در انزوا اتفاق نمی افتد و کودک باید در معرض ورودی محیطی باشد تا زبانش رشد کند. در واقع ادعای این مدل این است که مغز در حال رشد، به نوزاد یک زمینه ذاتی برای اکتساب زبان را می دهد ولی اکتساب زبان در انزوا نمی تواند رخ دهد و کودک نیاز به ورودی خارجی نیز دارد.
 اغلب زبانشناسان به این نظریه معتقد هستند فقط تفاوت دیدگاهشا ن در این است که دقیقا کدام جنبه زبان و شناخت بیولوژیکال و کدام جنبه محیطی است.
اغلب زبانشناسان معتقدند که زبان تحت یک گرامر واحد رشد می کند که مسئول شباهت های مشاهده شده در زبان های دنیاست.
از نظر چامکسی کودکان یک LAD یا سیستم اکتساب زبان دارند. LAD یک ویژگی مغز کودک است که به کودک قابلیت ذاتی اکتساب زبان را می دهد. کودک در معرض زبان که قرار می گیرد از طریق سیستمی که به طور بیولوژیکی در وی قرار داده شده است و برای اکتساب زبان است(دستور زبان جهانی:UG و استراتژی های اکتساب) آن را پردازش کرده و بازده آن ایجاد یک گرامر و یک گنجینه واژگان است.

UG شکل کلی زبان انسان است و جزئی از آرایش ژنتیکی کودک می باشد که بر اساس آن همه زبان های انسانی سازماندهی مشابهی در اجزای گرامری، مورفولوژیکی و نحوی دارند.
سرعت و آسانی ای که کودک با آن زبان را یاد می گیرد بسیار به UG وابسته است که شامل فرم کلی زبان انسان است و بخشی از ژنتیک کودک است.
 در واقع در همه این اجزا، شامل یک سری اصولی است که در همه زبان های دنیا مشابه است و بعلاوه آن، یک سری پارامترهایی وجود دارد که در زبانهای مختلف دنیا میتواند متفاوت باشد. مثلا اینکه همه زبانها فاعل ، مغعول و فعل دارند ولی در زبان های مختلف ترتیب اینهاست که متفاوت است.
پس UG رشد زبان را به سه روش هدایت میکند.
1-    کودکان یک گرامری را که شامل اجزای واجی، صرفی و نحوی است در خود ایجاد می کنند.
2-    این اجزا شامل اصولی  یا قوانینی پا یه ایست است که در همه زبانها مشابه است.
3-    پارامترهای ویژه در UG، کودک را به آموختن ویژگی های خاص زبان هدف هدایت می کند.


. اگر یک کودک بزرگتر یا خیلی فعال باشد می توان از یک داروی مایع برای به خواب رفتن کودک استفاده شود . این کار ، این اطمینان را خواهد داد که حرکات نوزادان در نتیجه ی آزمون دخالت ندارد . اگر کودک آزمایش ABR را بگذارند ، آزمایشات بیشتری لازم نیست . با این حال کودکان باید به صورت پیوسته برای افت شنوایی که بعد از زمان تولد اتفاق می افتد مورد ارزیابی قرار گیرند . اگر آزمایش تشخیصی نشان دهد کودک اختلال شنوایی دارد ضروری است سریع خدمات مناسب هم زمان با پیشرفت کاهش شنوایی

قیمت سمعک ریساند آغاز شوند . کمیته مشترک در شنوایی نوزادان و آکادمی اطفال آمریکا توصیه می کند در صورت امکان ، خدمات باید قبل از 6 ماهگی شروع شوند .

خلاصه   

یکی از کشفیات مهم در طول چند دهه ی گذشته این بود که گوش های طبیعی انسان ها و دیگر حیوانات مهره دار ، صداهایی با فرکانس شنوایی یا پژواک هایی در پاسخ به صداها و در برخی موارد به صورت خود به خودی تولید می کنند . این پژواک ها مربوط به حساسیت زیاد گوش هستند . هم حساسیت گوش و هم تولید پژواک های شنوایی یا OAEها ازمکانیسم تقویت فعال هستند که به علت ارتعاش ساختارهای گوش داخلی در پاسخ به محرک صوتی سطح پایین افزایش می یابد . این مکانیسم مربوط به جنبش OHC و پتانسیل گیرنده است که تقویت کننده حون نامیده می شود . انرژی متابولیک برای تولید OAEها مورد نیاز است . از زمان کشفشان ف گزارش شده که OAEها در تمام انواع مهره داران زمینی وجود داشته اند که این نشان می دهد آن ها انعکاس دهنده ی یک مشخصه ی اساسی شنوایی طبیعی هستند . از آن جا که OAE ها از روش های غیر تهاجمی می تواند ثبت شوند ، آن ها را به عنوان یک ابزار مهم در تحقیقات محققان محسوب می کنند .


. عملکرد معیوب شنوایی در زمینه های صدای بلند احتمالاً یکی از علائم بالینی سیستم حونی معیوب می باشد . 
شکل 1 – 12 : بخش Midsagittal  (A) و بخش های coronal (B) مغز انسان

سمعک اتیکن را در موقعیت های سیستم وابران زیتونی حونی در سطوح متنوع بخش صلیب مانند در کل ساقه ی مغز نشان می دهند  . در شکل B شماره های کنار هر مقطع (برش) در واقع شماره های قسمت هستند . (C) سطح مقطع از وسط مغز بالایی ، موقعیت نورون های زیتونی حونی خارجی و داخلی را نشان می دهد . یک masker (پوشاننده) { کولین انتقال دهنده ی استیل (chAT) ) برای شناسایی نورون های تولید کننده استیل کولین استفاده می شود . 
Gg , خاکستری مرکزی ; dpo , هسته ی دور زیتونی پشتی ; Ic , Locus coeruleus ; Ipo , هسته ی دور زیتونی خارجی ; Iso  , هسته ی زیتونی فوقانی خارجی ; ml , لمینس داخلی ; mso , هسته ی زیتونی فوقانی داخلی ; nvL , عصب ابدوسنس یا عصب ششم ; nⅦ , عصب صورتی یا عصب هفتم ; Rpo , هسته ی دور زیتونی راسی ; Scp , پایک مخچه ای فوقانی ; tb , جسم ذوزنقه ای ; Vpo , هسته دور زیتونی شکمی ; Ⅴ , هسته ی عصب سه قلو یا پنجم ; nuc Ⅵ , هسته شش یا ابدوسنس ; nuc Ⅶ , هسته عصب صورتی ; Sup sal  , هسته ی بزاقی فوقانی ; Rt , reticulotegmental nucleus ( هسته ی صفحه ی سقفی) ; Vt , هسته ی tegmental ;   genu Ⅶ , زانو عصب صورتی . ( اقتباس شده از Moore و همکاران در سال 1999) . 
شکل 2 – 12 : تصویری شماتیک از انشعاب نورون های زیتونی حونی خارجی و داخلی به سلول های مویی خارجی و داخلی در اندام کورتی حون . 


- قرار گیری ژئومتریک geometric orientation نرونهای فعال شده به نقش اساسی در انتقال سیگنال الکتریکی Volume Conduction ایجاد می‌کند. بر این اساس و بر مبنای یافته‌های Lorente de No 1947 دو گونه میدان پتانسیل داریم:

Closed field: دندریت‌ها هم سو نیستند. پتانسیل منتقل نمی‌شود.

Open field دندریتها هم سو هستند، پتانسیل منتقل می‌شود.

7- ویژگیهای فضایی Spatial و زمانی Temporal در جریانهای مربوط به

قیمت سمعک سونیک هر نرون، در ایجاد پاسخ برانگیخته، نقش ایفا می‌کنند.

پاسخ‌های بر انگیخته، مستقیماً به هماهنگی زمانی فعالیت عصبی، وابسته‌اند. هنگامی پاسخ‌های برانگیخته شنوایی به بهترین وجه، ایجاد می‌شوند که پتانسیل عمل یا (پتانسیل سیناپتیک) تقریباً به صورت همزمان از تعدادی نرون در یک منطقة آناتومیک معین بدست آید. اگر منطقة محدودی از نرون فعال شود، تجمع فضایی (spatial summation) برای محیط‌های پتانسیل خارج سلولی، برای تعدادی نرون کم خواهد بود.

به همین ترتیب هنگامی که یک پتانسیل سریع ایجاد می‌شود، تجمع زمانی Temporal summation کاهش خواهد یافت.

بنابراین وقتی نرون‌ها بیشترین پاسخ را دارند که تغییرات ولتاژ گسترش یافته و از نظر زمانی طولانی‌تر شده در نرون رخ دهد.

ویژگیهای فضایی و زمانی فقط به فعالیت عصبی بین غشایی در منطقة بدنة سلول Cell body مربوط می‌شوند، (انتقال سیناپسی) اما در انتشار پتانسیل عمل در طول آکسونها این پدیده‌ها مهم نیستند.

8- نرون‌ها براساس ساختمان و عملکرد، متمایز می‌شوند. در عصب شنوایی و ساقه مغز پنج گونه نرون وجود دارند. 

- هفت دلیل برای پیچیدگی سیستم شنوایی:

1-9- فیزیولوژی حونی حاصل تداخل پیچیدة خواص متابولیک و بیومکانیکال حون است.

2-9- خیلی از هسته‌های سیستم شنیداری، نظیر، هسته حونی، هسته زیتونی برجستگی تحتانی Inferior colliculos از نظر ساختاری خیلی پیچیده هستند، و هر کدام از اجزا متعددی، تشکیل شده‌اند.

3-9- ارتباط‌های متفاوتی بین انواع نرون‌های ساختاری – عملکردی وجود دارند.

مثلاً نرونهای bushy , chopper, stellate یا Primary Like , (Sperical) اختاپوسی و onset

4-9- تعداد نرونها و نیز سیناپس‌های محتمل بین نرونها، از عصب هشتم به قشر شنوایی، افزایش می‌یابند. این تعداد در عصب شنوایی 30000 فیبر و در قشر مغز، بیش از 10 میلیون نرون می‌باشند.

5-9- تقاطع‌های متعددی، رشته‌های راست و چپ، ساقة مغز و قشر را به هم مرتبط می‌کنند.

6-9- سیستم عصبی شنوایی آوران، در سیستم بر انگیزانندة مشبک، اجزائی دارد.

7- سیستم شنوایی وابران، بر عملکرد راه شنوایی آوران، تاثیر می‌گذارد.


کلمات کوتاه short duration در پایان جملات غیرمحتمل یک پاسخ N400 با قله بسیار واضح و تیز ایجاد می‌کرد که از منابع عصبی کرتکس شنوایی برمی‌خاست. کلمات طولانی‌تر،

نمایندگی سمعک ریساند برعکس، یک موج منفی عریض، و کمتر مشخص ایجاد می‌کرد که با تکنیک تخمین ECD Equivalent Current Dipole قابل مکان‌یابی نبود.

37) ثبت laterality:

یک مفهوم اساسی درباره مبانی آناتومیک پاسخ‌های AER، مسئلهlaterality  است. یعنی اینکه با یک تحریک یک گوشی، آیا پاسخ از همان سوی  مغز (همان سویی)، از سوی دیگر (دگر سویی) و یا از هر دو سو، منشاء‌ می‌گیرد.

اگرچه این مطلب ظاهرا ساده به نظر می‌آید اما واقعیت این است که بحث متناقضی است. تنها در یک مورد این تناقض دیده نمی‌شود. ECOG که مطمئنا از حون و عصب هشتم همان سوی تحریک منشاء می‌گیرد.

در انسان و بعضی حیوانات (گربه) برتری راههای شنیداری و مراکز دگرسویی از دیرباز مورد  توجه بوده است. این برتری حداقل بر مبنای مطالعات عمده آناتومیک بویژه در زمینه پردازش محرکهای شنیداری، صورت پذیرفته است. (Kimura 1961)

اینکه آیا این مزیت دگرسویی در پاسخ‌های الکتروفیزیولوژیک در انسان و سایر جانداران وجود داشته باشد، خیلی روشن نیست.

تحقیقات در مورد laterality در انسان نتایج متناقضی داشت:

- عدم وجود تفاوت دامنه، به ازای محرک کلامی بین دو نیمکره

- زمان نهفتگی کوتاهتر، و دامنه بیشتر برای ALR هایی که از نیمکره دگرسو در قبال نیمکره همسو با تحریک بدست آمده است.


هر دوی این مکانها، یعنی هم لوبول و هم ماستوئید، نسبت به فعالیت الکتریکی برخاسته از سیستم شنوایی (یعنی حون، عصب هشتم، و ساقه مغز تحتانی) فعال (Active) هستند، و نامیدن آنها با عناوین مرجع Reference یا خنثی (indifferent) صحیح نیست.

در صورتیکه از تعامل بین الکترود noninverting و لوبول، شکل موج دلخواه

قیمت سمعک فوناک حاصل نشود، یا تشخیص امواج پس از I، دشوار باشد، جایگاه الکترودی noncephalic توصیه می شود. (زائده گردن)

اصل سوم: برای کاربردهای نرودیاگنوستیک، AMLR باید با الکترودهایی که روی هر منطقه گیجگاهی آهیانه ای گذاشته می شود، ثبت گردد. (C4 روی نیمکره راست، و C5 روی نیمکره چپ) – روش قدیمی که در آن الکترود Noninverting روی خط وسط Middline قرار می گرفت. (Fz یا Cz) به نظر می رسد فعالیت هر منطقه قشری شنوایی (راست یا چپ) یا نیمکره غالب را در موارد بدی عملکرد قشری یکطرفه منعکس می نماید.

 

انواع الکترودها و کاربرد آنها:

کاربرد الکترودها یک عامل تکنیکی است که در موفقیت ارزیابیهای الکتروفیزیولوژیک بینهایت مهم است.

مهمترین اهداف و نکات در این مورد عبارتند از:

1 – ثبات جایگذاری الکترودها در بین افراد مختلف.

2 – جایگذاری صحیح آناتومیک

3 – مقاومت بین الکترودی پایین (کمتر از 5000 اهم)

4 – امپدانس بین الکترودی متوازن (تفاوت بین الکترودها، کمتر از 2000 اهم)

5 – اتصال مطمئن تر و با ثبات در حین آزمایش.

6 – حداقل ناراحتی و عدم وجود احتمال خطر برای بیمار

کاربرد الکل برای تمیز کردن پوست نوزادان مورد تردید است چون احتمال جذب آن از طریق پوست و راهیابی به جریان خون وجود دارد.

عواملی که در عوارض پوستی ناشی از استفاده از ژل و past دخیل هستند، عبارتند از: وجود کلسیم (کلسیم کلراید)، تماس طولانی مدت با مواد (بیشتر از 6 ساعت) و سن (احتمال رخداد در کودکان بیشتر است).

الکترودهای Disc: الکتروهای موسوم هستند که از ابتدای انجام AEP به کار رفته اند. در دو اندازه بالغین و کودکان وجود دارند (10 و 6 میلی متر) و از فات و آلیاژهای فی ساخته شده اند. فهایی نظیر طلا، نقره، یا نقره ای که با کلرید نقره (Agcl) پوشانده شده است. سیم های 1 تا 5/1 متری به این الکتروها وصل می شوند وامکان طولانی تر کردن این سیم ها هم وجود دارد اما باید توجه داشت که این مجموعه (الکترود و سیم) در یک محیط آزمایشی الکتریکی، نقش آنتن را ایفا می نمایند و طولانی تر شدن آنها امکان دریافت تزاحم های الکتریکی ناخواسته را افزایش می دهد.


نکته نهایی که شناخته شده است اما خیلی با اقبال کلینیکی مواجه نیست، این احتمال است که AER ممکن است همیشه، کاملا ، همزمان با محرک ثبت نشود. (یعنی AER با محرک Time –Locked نباشد). و برعکس نویز زمینه هم ممکن است ثابت siationary نباشد و توزیع نرمال نداشته باشد و تصادفی نباشد و ممکن است شامل فرکانسهایی باشد که کاملا به میزان ارائه محرک نزدیک هستند (نرخ تکرار). بیشترین افزایش 

سمعک اتیکن SNR در معدل گیری سیگنال، هنگامی رخ می دهد که پاسخ های AER به صورت عالی با محرک مربوط باشند و نویز کاملا تصادفی باشد. البته این حالت، کمتر اتفاق می افتد. تفاوتهای زمان نهفتگی اندک در AERs با محرکهای متوالی به صورت طبیعی، مورد انتظار است و ناهمزمانی های بیشتر پاسخ، ویژه ضایعات سیستم عصبی مرکزی است. تفاوتهای زمان نهفتگی ممکن است با محرک هم مرتبط باشد. مثلا زمان نهفتگی کوتاهتر ABR برای محرک Rarefaction در مقابل condensation  تفاوت پذیری قابل توجهی در پاسخ به محرک متناوب ایجاد می کند. ناسازگاریهای هنگام اندازه گیری و مربوط به عوامل اندازه گیری می تواند به تفاوت پذیری زمان نهفتگی پاسخ، منجر شود. یک مثال در این مورد تغییر در شدت محرک ارائه شده در هنگامی که هدفون با دست نگاه داشته می شود، است.

همچنین نویزی که هنگام ثبت AER با ان برخورد می کنیم، همواره تصادفی نیست بلکه ممکن است به صورت منظم در فرکانس مشخصی، رخ دهد. (تعداد تکرار مشخصی در ثانیه). در نتیجه تداخل پیچیده بین نرخ محرک، نویز الکتریکی، و AERچندان نادر نیست. احتمالا مورد قبول ترین مشکل در این زمینه ناشی از تداخلات برق شهر 60 هرتز است. به این پدیده گاها، هیاهوی 60 هرتز می گوییم. زیرا اگر انرژی الکتریکی به انرژی آتیکی تبدیل شود، صدای همهمه (hom) ایجاد خواهد شد. اگر نرخ ارائه محرک، حتی مقسوم علیه های زوج 60 هرتز باشد (مثل 10 ثانیه، 20 ثانیه، .) این احتمال هست که قسمتی از محرک، همزمان (همفاز) با نویز 60 هرتز در پاسخ ظاهر شود.


افزایش سن در بزرگسالان: Advancing Age in Adults

برخلاف مطالب زیادی که درمتون علمی راجع به تاثیرات سن و

خدمات سمعک جنس بر ABR آمده است، در مورد تاثیر این دو بر الکتروکوکلئوگرافی مطالب کمی آمده است. مطالعه دقیق Chatrian و همکاران 1985 یافته های گیج کننده ای ارائه داد. به این صورت که تفاوتهای مربوط به سن مشاهده شداما این یافته ها برای هر عامل پاسخ یکسان نبود. سطح تعیین SP (براساس dB) ارتباط مثبتی با سن داشت (شدت بالاتری برای تشخیص پاسخ در افراد مسن لازم بود در حالیکه دامنه SP با افزایش سن، کاهش می یافت (تنها در گوش چپ)

ارتباط منفی قوی، بین دامنه AP و سن دیده شد و در نتیجه، ارتباط مثبتی بین نسبت و سن دیده شد.

با افزایش سن دامنه جزء AP نسبتا بیشتر از دامنه جزء SP کاهش یافت. بنابراین نسبت توام با سن، افزایش می یابد.

Chatrian و همکاران (1985) تفاوت قابل توجهی در بین ن و مردان بزرگسال برای ثبت SP زمان شروع SP، زمان نهفتگی قله SP، یا طول مدت کمپلکس مشاهده نکردند.

دامنه SP، به عبارت دیگر، در ن نسبت به مردان به صورت قابل توجهی بزرگتر بود. و تعجب آور اینکه این مسئله تنها در گوش چپ دیده شد. در کنار این مطلب، یک معدل SP به مقدار قابل ملاحظه بزرگتر با تحریک گوش راست (نسبت به چپ) بدست آمد. دامنه AP به مقدار قابل توجهی در ن بزرگتر از مردان بود، هنوز نسبت در دو جنس با هم برابر بود.

Coats (1986) دامنه بزرگتر SP و بخصوص دامنه AP بزرگتر در ن نسبت به مردان و نیز در  تحریک گوش راست در مقابل گوش چپ، گزارش نمود. افزایش سن بر عملکرد سیستم شنوایی که شامل فعالیت حون و عصب هشتم است‏ تاثیر می گذارد بنابراین غیرمنطقی نخواهد بود که انتظار تغییرات مربوط به سن در CM و SP و AP داشته باشیم. این مسئله به صورت سیستمیک مورد تحقیق واقع نشده است. نیاز به تکنیک تهاجمی و اینکه نیاز کلینیکی برای انجام Ecochg در کهنسالان (مونیتورینگ حین عمل – بیماری مینیر) غیرمعمول است، دو دلیل برای این فقدان تحقیق است.

مهم است که بیاد آوریم که گروهی از بزرگسالان کاهش شنوایی حسی عصبی در فرکانسهای بالا دارند (پیرگوشی) و در نتیجه، الکتروکوکلئوگرافی آنها تغییر یافته خواهد بود. مثلا AP به شنوایی در فرکانسهای بالا مرتبط است، و افراد پیر دچار افزایش در زمان نهفتگی و کاهش در دامنه خواهند بود.

 


شدت:

پتانسیل های گیرنده حون شامل جزء SP که منعکس کننده فعالیت DC حون و جزء CM که منعکس کننده فعالیت AC حون است می باشند. از آنجا که این دو پتانسیل های گیرنده هستند، تولید هیچکدام، سیناپس ها را درگیر نمی کند. لذا زمان نهفتگی هیچکدام توام با شدت محرک، تغییر نمی کند. به این معنی که هر کدام از این پتانسیل ها، به محض

نمایندگی سمعک اینترتون اینکه حون با یک محرک آتیکی تحریک شد، و قبل از اولین سیناپس (سلول مویی به رشته های عصب شنوایی) ایجاد می شوند. شروع CM را می توان در حقیقت به عنوان یک نشانگر شروع محرک در ارزیابی الکتروکوکلئوگرافی، در نظر گرفت. دامنه SP و CM توام با افزایش شدت محرک، افزایش می یابد. CM یک پتانسیل AC است که الگوی ارتعاشی غشای قاعده ای را تبعیت می کند و این تبعیت شامل دامنه و فاز جابجایی می شود. دامنه CM مستقیما دامنه محرک را منعکس می نماید.

سطوح بالاتر شدت محرک، جابجایی بیشتر غشای قاعده ای، و نسبت فعالیت افزونتر  CM را ایجاد خواهد کرد.

همانطور که قبلا ذکر شد، با استفاده از محرک متناوب، احتمال مشاهده  CM در الکتروکوکلئوگرافی کاهش یافته و یا حذف می شود. حذف  CM با مع کردن قطبیت محرک، تنها در سطوح شدت محرک پایین تر، بیشترین تاثیر را دارد، زیرا در این سطوح دامنه برای هر قطبیت معادل است و فاز درست برعکس است. در سطوح شدت بالاتر، حذف  CM به دلیل تفاوت های اندک اعوجاج در فاز و دامنه پاسخ برای یک پلاریته در قبال پلاریته های دیگر، ممکن است ناکامل باشد.

تفاوتهای فاز از قرار معلوم، به دلیل اعوجاج در تولید CM در حون است. درک ارتباط بین CM و شدت محرک، در نروپاتی شنیداری اهمیت دارد. می دانیم که ABR در نروپاتی، وجود ندارد، اگر چه ABR در برآورد حساسیت شنوایی ارزشی ندارد، اما CM در این مورد کارآمد است.

SP یک پتانسیل حونی DC است که بر خلاف جزء AP و CM تنها در سطوح شدتی بالا‏، ثبت می شود. سلولهای موئی داخلی نقش مهمی در تولید SP ایفا می کنند. شواهد تجربی در مورد ارتباط بین‏ دامنه AP (اسکالامیدیا منفی) با SPL (root mean squarc) RMS محرک تونال وجود دارد. SP در انسان نرمال با کلیک با شدت 92 دسی بل SPL (تقریبا 62 دسی بلnHl، ثبت می شود، پس دامنه بتدریج با افزایش سطح شدت کلیک‏، افزایش می یابد.

شواهد کلینیکی و تجربی قابل توجهی نشان می دهند که دامنه AP در الکتروکوکلئوگرافی و نیز زمان نهفتگی آن بازای افزایش شدت محرک به ترتیب‏، افزایش و کاهش می یابند.

تقریبا، چهل سال پیش، محققین با تجربیات کلینیکی دریافتند که منحنی ورودی – خروجی، در AP (شدت محرک، ورودی، و جزء AP خروجی محسوب میشوند) دو بخش دارد. منحنی رشد دامنه‏، (عملکرد شدت در مقابل دامنه) تا نزدیکی 60 دسی بل Hl، کم عمق، سپس برای سطوح شدتی بالاتر، شیبدارتر می شود.


همراهی OAE نرمال و فعالیت CM در کودکان مبتلا به اختلال شنوایی حسی عصبی (که توسط AP و یا ABR تایید شده) رایج‌تر از آنی است که گمان می رود. خواننده می بایست به یافته های الکتروکاکلئوگرافی در نوزادان و کودکان توجه کند، بخصوص آنهایی که با روش های با کیفیت بالایی نظیر TT یا سایر روش های که در میدان نزدیک ارزیابی می کنند، انجام شده اند.

Red و Gibson (2003) ، الکتروکاکلئوگرافی و ABR را با استفاده از روش های دریچه گرد و در سری متوالی 464 کودک از 2 تا 82 ماه که 342 نفر از آنها کاهش شنوایی دو طرفه مادرزادی داشتند،

قیمت سمعک یونیترون گزارش کرده است. OAE نیز از برخی از این کودکان ثبت گردیده است. محققین گزارش کردند که 40 درصداز این کودکان در بخش مراقبتهای ویژه شواهدی از فعالیت طبیعی سلول های مویی خارجی و  اختلال عملکرد سلول های مویی داخلی نشان دادند. به نظر رسید که سلولهای مویی داخلی بیشتر از آنچه که قبلا تصور می شد، در معرض آسیب های متعاقب هیپوکسی هستند. ناهنجاریهای سلولهای مویی ناشی از هیپوکسی بعلاوه عوامل ژنتیکی به نظر از عوامل مهم در گروه نوزادان در معرض خطر آمد.

روش آزمونی که از ترکیب OAE الکتروکاکلئوگرافی و ABR استفاده کند، درافتراق اختلال سلول های مویی داخلی از سلول های مویی خارجی و نیز ضایعات حسی از عصبی، موثر است. اعتماد تنها به OAE در بخش مراقبتهای ویژه منجر به درصد بالا و غیرقابل قبولی از یافته های منفی کاذب خواهد گردید (یافته های طبیعی در کودکان با اختلال سلول مویی داخلی یا اختلال عصبی)

آیا همیشه بین یافته های CM و OAE توافق هست؟ واضح است که OAE انرژی آتیکی موجود درکانال گوش خارجی که متعاقب جنبش سلول هایی مویی خارجی به سمت گوش خارجی بازگردانیده شده است را نشان می دهد، در حالیکه جزء CM، فعالیتی الکتریکی است که پتانسیل گیرنده برخاسته از بخش راسی سلول های مویی خارجی، مولد آن است.

اگر چه سلول های مویی داخلی، حداقل در برخی گونه های حیوانات، در ایجاد CM نقش ایفا می کند لیکن دخالت آن بسیار اندک است. دوپارگی یافته های OAE و CM در متون گزارش شده است. به صورتی که CM در بیمارانی که دیگر OAE بارزی ندارند، باقی مانده است.

به عبارت دیگر به نظر می رسد که فرآیند پاتولوژیک بر مکانیسم مسئول تولید پتانسیل گیرنده (قدم اول در مجموعه حوادثی که به جنبش سلول های مویی منجر می شود) و جنبش واقعی سلول های مویی خارجی دو گونه تاثیر متفاوت می گذارد.

معمولا OAE با حداقل آسیب به سلول های مویی خارجی یا آسیب نسبی گوش میانی از بین می رود، در صورتیکه CM با وجود کاهش شنوایی خفیف  تا متوسط و با سطوح شدتی بالای تحریک و حتی درحضور ناهنجاریهای گوش میانی قابل ثبت است.


روش عمومی دیگر در آنالیز الکتروکاکلئوگرافی ارزیابی برای میلی ثانیه پهنای هر دو جزء SP و AP می باشد به عبارت دیگر در ارزیابی مجموعه  طولانی شدن دیرش این مجموعه موج در بیش از دو سوم بیماران مبتلا به مینیر دیده شده است. مثلا Podoshin و همکاران دیرش (Diuration) جزء AP را به صورت تفاوت زمان نهفتگی بین شانه های موج، محاسبه کردند. این محققین معدل زمان 96/0 msec را در افراد طبیعی، 1.16 msec را در گوش سالم 24 بیمار مبتلا به بیماری مینیر یکطرفه

سمعک اتیکن و 1.33 msec در گوش آسیب دیده گزارش کردند. تفاوت دیرش دریافته های الکتروکاکلئوگرافی بین گوشهای نرمال و گوش های مبتلا به بیماری مینیر، معنادار بود اما بین دو گوش بیمارانی که درگیری بارز یکطرفه داشتند، اینگونه نبود. در مجموع در 58 درصد بیمارانی که بیماری مینیر داشتند، یافته های دیرش غیرطبیعی در الکتروکاکلئوگرافی گزارش شد. با وجود این تغییرپذیری در این عامل که یک محدودیت جدی کلینیکی به شمار می رود، و به این ترتیب پهنای الکتروکاکلئوگرافی EcochG Width کاربرد کلینیکی گسترده نیافته است.

سومین روش آنالیز که در بیماری مینیر گزارش شده است مقایسه زمان نهفتگی جزء AP با استفاده از دو پلاریته انبساطی و انقباضی است.

در گوش های طبیعی جزء AP (و موج ABR I) زمان نهفتگی کوتاهتری برای محرک انبساطی در مقابل محرک انقباضی دارد. بعضی محققین گزارش کرده اند که این تفاوت در مقادیر زمان نهفتگی AP که ناشی از عملکرد پلاریته سیگنال است، ممکن است در بیماران مبتلا به مینیر، بزرگتر از حد طبیعی باشد. همچنین پیشنهادهایی هست مبنی بر این که این تفاوت زمان نهفتگی مربوط به پلاریته های مختلف می تواند، سبب افتراق بیماری مینیر از دیگر اختلالات حونی شود.

عوامل مربوط به پاسخ دیگری نیز، در بیماری مینیر مورد آنالیز قرار گرفته اند، که اغلب نتایج ناسازگاری ارائه داده اند. Eggermont, odenthal (1976) به چهار یافته ویژه استناد کردند که علاوه بر افزایش نسبی دامنه SP می تواند موردتوجه قرار بگیرد. این یافته ها شامل عملکردهای دامنه – شدت شیبدار (منحنی های ورودی – خروجی، مقادیر نسبتا طولانی تر زمان نهفتگی پاسخ در نزدیکی آستانه، و عملکردهای شدت – زمان نهفتگی نرمال می شوند.

Brackmann و Selrers (1976) دریافتند که مرفولوژی امواج الکتروکاکلئوگرافی می تواند در تشخیص بیماری مینیر مفید باشد.

این محققین برخلاف Odenthal و Eggermont (1976) زمان نهفتگی کوتاهتر را در نزدیکی آستانه (در بیماران مینیری) گزراش کردند.

در هر صورت دو سوم بیماران مینیری آنها مرفولوژی غیرطبیعی در امواج نشان دادند قله های متعدد یا خیلی عریض از جمله مشخصات این مرفولوژی بود. مشکل این مشاهده دشوار بودن کمی سازی این ناهنجاریها بود.

 

پلاریته SP در بیماری مینیر:

معمولا SP را به عنوان یک برجستگی (قوز) روی شیب بالارونده AP توصیف نموده اند (شکل 11-4). قطبیت یا جهت این انحراف همانند AP است.

با آرایش الکترودی که از یک الکترود Noninverting نسبتا نزدیک به حون (مثلا پرومونتواری) و الکترود inverting نسبتا دور (مثلا لوبول دگرسویی) تشکیل شده باشد SP و AP قطبیت منفی نشان می دهند. با آرایش الکترودی معمولی ABR (الکترود noninverting روی پیشانی یا ورتکس و الکترود inverting روی لوبول در کانال گوش یا حتی روی پرومونتواری این پتانسیل ها با ولتاژ مثبت می شوند.


در عوض، تعداد کمتری از رشته‌های آوران، در یک امتداد پراکنده از غشای قاعده‌ای به صورت متوالی پاسخ می‌دهند. در افراد مبتلا به اختلال حساسیت شنوایی در فرکانسهای بالا، ممکن است، تولید ABR وماً از این الگو، تبعیت نکند.

علاوه بر این، احتمال دارد که بخش‌های دخیل در حون برای پاسخ ABR به ازای اجزای متفاوت، مثل نوع موج (مثلاً موج I در مقابل موج V) یا شدت تحریک، تفاوت داشته باشند.

مثلاً به نظر می‌رسد که موج I، فعالیت مناطق قاعده‌ای‌تر را منعکس می‌کند 

سمعک دیجیتال  در صورتیکه، موج V، ممکن است فعالیت مناطق راسی‌تر را نشان دهد.

همچنین در سطوح تحریکی بالا، گسترش فعالیت به سمت راس، دیده می‌شود، در صورتیکه در سطوح شدتی پایین‌تر، فعالیت بیشتر محدود به مناطق قاعده‌ای است. این نکات در تفسیر کلینیکی دقیق یافته‌های ABR، اهمیت دارند.

وقتی که از محرک، در ارزیابی کلینیکی ABR سخن می‌رود، دو اصل عمدی را می‌بایست – به خاطر سپرد:

اول: ویژگی فرکانسی Frequency Specifity محرک رابطة مع با دیرش محرک (duration) دارد. (منظور از ویژگی فرکانسی (F.S) تمرکز انرژی در یک محدودة فرکانسی معین است). با محرک خیلی کوتاه، انرژی در طول فرکانسهای بیشتری توزیع می‌شود، در صورتیکه محرک با دیرش طولانی‌تر، (شامل خیز/ افت و پلاتو) طیف محدودی دارد.

دوم: معمولاً ارتباط مستقیم بین دیرش پاسخ و دیرش محرک وجود دارد، به این معنی که، پاسخهای کندتر، (با زمان نهفتگی بیشتر) با محرکهای کندتر (با شروع طولانیتر و دیرش بیشتر) بهتر برانگیخته می‌شوند در حالیکه، پاسخهای سریعتر ( با زمان نهفتگی کوتاه‌تر) به محرکهای سریعتر (شروع کوتاه‌تر و دیرش کمتر) نیاز دارند.

اگرچه موثرترین محرک برای برانگیختن ABR، کلیک است، اما فقدان ویژگی فرکانسی درآن یک کاستی در ارزیابی الکتروفیزیولوژیک عملکرد شنیداری در نوزادان و کودکان و بویژه جهت برآورد حساسیت شنوایی در مناطق فرکانسی مختلف می‌باشد. اخیراً استفاده از سیگنال‌های تن‌برست به عنوان تکنیک برتر در تخمین فرکانسی عملکرد شنوایی معرفی شده است. نیاز به یک روش الکتروفیزیولوژیک، برای برآورد حساسیت شنوایی به صورت قابل توجهی با شروع برنامه جهانی غربالگری شنوایی نوزادان (UNHS) بیشتر شده است. نوزادان در بدو تولد اگر از مرحلة غربالگری گذر نکنند، می‌بایست بزودی طی چند ماه اول پس از تولد مورد پیگیری قرار گیرند. اگر شکست در غربالگری تایید شود، ادیومتری تشخیص ضرورت دارد. یک جزء حیاتی این فرآیند تشخیص برآورد حساسیت شنوایی در فرکانسهای مختلف در گسترة 500 تا 4000 هرتز است. در نوزادان، حساسیت شنوایی در این منطقه فرکانسی برای درک گفتار و برای یادگیری زبان و گفتار، بسیار مهم است. از نظر زمانی، برآورد دقیق و وابسته به فرکانس حساسیت شنوایی در دو تا 4 ماه پس از تولد، یک پیش نیاز اساسی برای درمان ادیولوژیک مطلوب این نوزادان مبتلا به اختلال شنوایی محسوب می‌شود. داشتن اطلاعات دقیق از حساسیت شنوایی برای فیتینگ موفق سمعک، حیاتی است. با توجه به اهمیت ارزیابی وابسته به فرکانس الکتروفیزیولوژیک در برآورد حساسیت شنوایی نوزادان و کودکان، فصل جداگانه‌ای از این کتاب به این مبحث اختصاص یافته است.


روش عمومی دیگر در آنالیز الکتروکاکلئوگرافی ارزیابی برای میلی ثانیه پهنای هر دو جزء SP و AP می باشد به عبارت دیگر در ارزیابی مجموعه طولانی شدن دیرش این مجموعه موج در بیش از دو سوم بیماران مبتلا به مینیر دیده شده است. مثلا Podoshin و همکاران دیرش (Diuration) جزء AP را به صورت تفاوت زمان نهفتگی بین شانه های موج، محاسبه کردند. این محققین معدل زمان 96/0 msec را در افراد طبیعی، 1.16 msec را در گوش سالم 24 بیمار مبتلا به بیماری مینیر یکطرفه

سمعک اتیکن و 1.33 msec در گوش آسیب دیده گزارش کردند. تفاوت دیرش دریافته های الکتروکاکلئوگرافی بین گوشهای نرمال و گوش های مبتلا به بیماری مینیر، معنادار بود اما بین دو گوش بیمارانی که درگیری بارز یکطرفه داشتند، اینگونه نبود. در مجموع در 58 درصد بیمارانی که بیماری مینیر داشتند، یافته های دیرش غیرطبیعی در الکتروکاکلئوگرافی گزارش شد. با وجود این تغییرپذیری در این عامل که یک محدودیت جدی کلینیکی به شمار می رود، و به این ترتیب پهنای الکتروکاکلئوگرافی EcochG Width کاربرد کلینیکی گسترده نیافته است.

سومین روش آنالیز که در بیماری مینیر گزارش شده است مقایسه زمان نهفتگی جزء AP با استفاده از دو پلاریته انبساطی و انقباضی است.

در گوش های طبیعی جزء AP (و موج ABR I) زمان نهفتگی کوتاهتری برای محرک انبساطی در مقابل محرک انقباضی دارد. بعضی محققین گزارش کرده اند که این تفاوت در مقادیر زمان نهفتگی AP که ناشی از عملکرد پلاریته سیگنال است، ممکن است در بیماران مبتلا به مینیر، بزرگتر از حد طبیعی باشد. همچنین پیشنهادهایی هست مبنی بر این که این تفاوت زمان نهفتگی مربوط به پلاریته های مختلف می تواند، سبب افتراق بیماری مینیر از دیگر اختلالات حونی شود.

عوامل مربوط به پاسخ دیگری نیز، در بیماری مینیر مورد آنالیز قرار گرفته اند، که اغلب نتایج ناسازگاری ارائه داده اند. Eggermont, odenthal (1976) به چهار یافته ویژه استناد کردند که علاوه بر افزایش نسبی دامنه SP می تواند موردتوجه قرار بگیرد. این یافته ها شامل عملکردهای دامنه – شدت شیبدار (منحنی های ورودی – خروجی، مقادیر نسبتا طولانی تر زمان نهفتگی پاسخ در نزدیکی آستانه، و عملکردهای شدت – زمان نهفتگی نرمال می شوند.

Brackmann و Selrers (1976) دریافتند که مرفولوژی امواج الکتروکاکلئوگرافی می تواند در تشخیص بیماری مینیر مفید باشد.

این محققین برخلاف Odenthal و Eggermont (1976) زمان نهفتگی کوتاهتر را در نزدیکی آستانه (در بیماران مینیری) گزراش کردند.

در هر صورت دو سوم بیماران مینیری آنها مرفولوژی غیرطبیعی در امواج نشان دادند قله های متعدد یا خیلی عریض از جمله مشخصات این مرفولوژی بود. مشکل این مشاهده دشوار بودن کمی سازی این ناهنجاریها بود.

 

پلاریته SP در بیماری مینیر:

معمولا SP را به عنوان یک برجستگی (قوز) روی شیب بالارونده AP توصیف نموده اند (شکل 11-4). قطبیت یا جهت این انحراف همانند AP است.

با آرایش الکترودی که از یک الکترود Noninverting نسبتا نزدیک به حون (مثلا پرومونتواری) و الکترود inverting نسبتا دور (مثلا لوبول دگرسویی) تشکیل شده باشد SP و AP قطبیت منفی نشان می دهند. با آرایش الکترودی معمولی ABR (الکترود noninverting روی پیشانی یا ورتکس و الکترود inverting روی لوبول در کانال گوش یا حتی روی پرومونتواری این پتانسیل ها با ولتاژ مثبت می شوند.


به صورت متوسط، در سطوح شدتی بالا، دامنة موج V، 0.05 میکروولت و دامنة موج I، از 0.25 تا 0.35 میکروولت است، و نسبت دامنة V:I 1.50 ایجاد می‌کند. در سطوح شدتی پایین سیگنال، زمان نهفتگی موج I در حدود 3.5 تا 4 میلی‌ثانیه است (در مقابل زمان نهفتگی موج V از 7.5 تا 8 میلی‌ثانیه) به نظر می‌رسد که فاصله زمان نهفتگی بین I تا V، معادل 4 میلی‌ثانیه‌ای در گسترة سطوح شدتی تحریک برای افراد طبیعی، ثابت نگه داشته می‌شود. در حالیکه گاهی اینطور هست اما همواره افزایش در زمان نهفتگی با کاهش در شدت ممکن است به دقت و به صورت موازی بین موج I و موج V دیده نشود. (یا به طور کلی در بین امواج)

یک تغییر زمان نهفتگی بیشتر (افزایش)، توام با کاهش شدت ممکن است در موج I نسبت به موج V در افراد نرمال بزرگسال اتفاق بیفتد که منجر به کوتاه شدن فاصلة بین I و V، در حدود 0.20 میلی‌ثانیه یا حتی بیشتر در سطوح شدتی پایین‌تر می‌شود.

فاصلة شدت – زمان نهفتگی بین امواج که یک یافتة پر اهمیت است، ممکن است متاثر از عوامل فردی نظیر سن (در کودکان)، عوامل مربوط به تحریک (غیر از شدت)، شکل ادیوگرام و البته اختلالات ورای حونی و ساقة مغز باشد.

دامنة ABR حتی برای موج V در سطوح خیلی بالای شدتی، بندرت از 1.0 میکروولت فراتر می‌رود. توام با کاهش سطح شدت، دامنة همة امواج، به صورت پیوسته‌ای کاهش می‌یابد. این منحنی همانند زمان نهفتگی» معمولاً خطی نیست، اگرچه برخی محققین یک رابطه خطی را گزارش کرده‌اند. علاوه بر این، تغییرات دامنة وابستة به شدت، مشخصاً از تغییرات زمان نهفتگی» در افراد در همة رده‌های سنی، تغییر پذیری بیشتری دارند.

تعاملات شناخته شده‌ای بین شدت محرک، نرخ تکرار، دیرش، و فرکانس، وجود دارند.

سمعک زیمنس آلمان نکات پیش گفته، اغلب به تاثیر شدت بر زمان نهفتگی و دامنة سیگنال‌های کلیک در ABR پرداخته‌اند. Gorga و همکارانش (1988)، عملکردهای شدت – زمان نهفتگی را برای محرکهای تن‌برست از فرکانس 250 هرتز تا 8000 هرتز توصیف کردند (Cosine2 gating functions) داده‌ها متعلق به 20 فرد با شنوایی نرمال بود. زمان نهفتگی برای فرکانسهای بالاکوتاه‌تر بود. همچنین بوضوح، با افزایش شدت تحریک، زمان نهفتگی در همة فرکانسها کاهش می‌یافت. تغییر پذیری بین فردی برای فرکانسهای پایین‌تر بیشتر از فرکانسهای بالاتر بود. به نظر می‌رسید که شیب شدت – زمان نهفتگی برای فرکانسهای پائین‌تر، تندتر بود. بنابراین، کاهش در زمان نهفتگی در ازای شدت، برای فرکانسهای پایین بیشتر از فرکانس‌های بالا بود.

Gorga و همکارانش، (1988) پیشنهاد کردند که این همگرایی در عملکرد در بین فرکانسهای مورد آزمون در بالاترین سطوح شدتی برای محرکهایی با فرکانس کم، مربوط به گسترش فعالیت به سوی مناطق فرکانس بالا است.


قطبیت (پلاریته):

گوش‌های نرمال: در دهة اول کاربرد و تحقیق در مورد ABR، توجه قابل ملاحظه‌ای بر ویژگی‌های دیگر تحریک شد و قطبیت بندرت به صورت ویژه در مقالات مطرح شد.

برخی محققین، در هر صورت، مقادیر زمان نهفتگی موج V کوتاهتری برای قطبیت انبساطی (Rave) نسبت به کلیک‌های فیلتر نشدة انقباضی را در اغلب افراد نرمال، برای برخی اجزای موج، گزارش کردند. اگرچه مقدار این تفاوت، اندک است، (معدلی در حدود 2/0 میلی‌ثانیه). دیگر محققین، در هر صورت، گزارش کردند که 15 تا 30 درصد افراد نرمال، ممکن است الگوی قطبیت متضادی را نشان دهند، یعنی، مقادیر کوتاهتر زمان نهفتگی را برای قطبیت انقباضی در مقابل انبساطی. نتایج مطالعات دیگر از توصیف تاثیر قطبیت ثابت و واضح بر زمان نهفتگی ABR، با زماندند، یا فته‌ای که با غلبة فعالیت حونی فرکانس بالا و پاسخ‌های عصبی در تولید ABR قابل توضیح بود.

هیچ اجماعی (توافقی) در این مورد که کدام جزء ABR بیشتر تحت تاثیر قطبیت است وجود ندارد. به این معنی که بعضی امواج نظیر موجهای I و V، ممکن است زمان‌های نهفتگی کوتاهتری برای کلیک‌های انبساطی داشته باشند در حالیکه موج دیگر نظیر III ممکن است زمان نهفتگی کوتاهتری برای کلیک انقباضی داشته باشد. شاید ثابت‌ترین یافتة مربوط به پلاریتی در ABR زمان نهفتگی کوتاهتر موج I (به طور معمول در حدود 0.07 میلی‌ثانیه) به ازای کلیک‌های انبساطی باشد، اما مزیت کلیک انقباضی هنوز در بعضی افراد وجود دارد. زمان نهفتگی نسبتاً کوتاهتر محرک کلیک برای پلاریتی انبساطی با تاثیرات مکانیکی قطبیت بر فیزیولوژی حونی سازگاری دارد. از مرور اصول مبنایی پلاریتة سیگنال در فصل 4، به خاطر بیاورید که فعالیت رشته‌های شنوایی اغلب ناشی از جابجایی رو به بالای غشای قاعده‌ای درپی تحریک با پلاریتة انبساطی است، و نه در اثر تحریک در طی فاز قطبیت انقباضی (که جابجایی رو به پایین غشای قاعده‌ای را ایجاد می‌کند.) رفتار مشابهی با پلاریته در دامنة موج I از ABR دیده می‌شود، لیکن 

تجویز سمعک بسیار تغییر پذیر. سن فرد، و نرخ سیگنال نیز، بر تاثیرات پلاریتة موج I تاثیر می‌گذارند. تفاوت زمان نهفتگی بیشتری برای موج I برای کلیک‌های انبساطی در مقابل انقباضی در نوزادان نسبت به مقادیر بزرگسالان گزارش شده است. (0.13 ms) با نرخ‌های سریع کلیک، (مثلا 80 تا در ثانیه) حتی زمان نهفتگی طولانی‌تر برای موج I (به مقدار 0.25 میلی‌ثانیه) برای پلاریتة انقباضی در مقابل انبساطی بدست می‌آید.

(1983) Stockard مثالی از تفاوتهای بارز موج I برای کلیک‌های انبساطی و انقباضی در یک نوزاد 9 ماهه ارائه کرد. از آنجا که موج I با 180 درجه اختلاف فاز بین دو گونه پلاریته ثبت شده بود، اضافه کردن دو موج به هم در پلاریتة متناوب، پاسخ موج I را از بین می‌برد.

البته، وجود موج I در مقابل قعالیت CM همواره باید هنگامیکه پلاریتة اجزاء ABR کاملاً خارج از فاز است برای سیگنال‌های کلیک‌ انبساطی و انقباضی تایید شود.


این جفت الکترودهای همان سویی و دگرسویی، آرایش های موربی را شکل می دهند (در شکل 8-6 نشان داده شده بود) که دو ضلع یک مثلث را شبیه سازی می کنند، قاعدۀ این مثلث آرایش الکترودی افقی است. فرآیند تفاضل، دخالت الکترودها را که در آرایش مورب، مشارکت دارند، حذف می کند (ورتکس یا پیشانی) و الکترودهای همسو و ناهمسو را از هر آرایش به عنوان الکترود inverting و non inverting  نگاه می دارد. این فرآیند را می توان به صورت ؟؟ اینگونه نشان داد:

 (F2 + Ai ) – (F2 + Ac) = Ai - Ac

Ac , Ai = الکترودهای همان سویی و دگرسویی هستند.

شاهد اینکه تفاضل موج حاصل از آرایش الکترودی دگرسویی از همان سویی، معادل موج حاصل از آرایش الکترودی افقی است در شکل 11-6 نمایش داده شده است. به این ترتیب، امواج واقعی و اشتقاقی در افراد، سالم و در بیماران با پاتولوژی CNS (صدمه به سر) مشابه هم هستند. یک فرآیند تفاضلی دیگر، که این بار عبارت است از تفاضل امواج حاصل از آرایش افقی واقعی از امواج واقعی اشتقاقی، (یا برعکس)، یک خط صاف ایجاد می کند.

این امر، برابر بودن دو شکل موج را تایید می کند. کاربرد عملی این مشاهده این است که اختصاص یک کانال دستگاه AER به ثبت آرایش افقی، در صورتیکه سیستم ارزیابی AEP، توانایی تفاضل دیجیتالی امواج را داشته باشد و نیز آرایش های الکترودی همان سویی و دگرسویی مورد استفاده قرار گرفته باشند، ضرورتی نخواهد داشت.

 

کاربرد روش های چند الکترودی در ثبت ABR:

از کدام آرایش الکترودی می بایست استفاده کرد؟ اغلب آرایش مرسوم به صورت انحصاری مورد اعتماد است. شاید به این دلیل قابل درک که کلینیسین ها، نسبت به دور شدن از روش ثبت ABR که پاسخ های کافی را برای بسیاری از بیماران در اختیار می گذارد، مقاومت می کنند. این استدلال خوبی برای استفاده از آرایش الکترودی مرسوم است اگر ABR تنها با یک کانال ثبت شود. اجزاء اصلی معمولاً مشاهده می شوند، و امواج زودرس مهم از نظر کلینیکی (بخصوص موج I)، افزایش می یابند 

انواع سمعک و علت هم ارتباط فازی برعکس بین الکترودهای non inverting , inverting است. از آنجا که بسیاری از دستگاهها ظرفیت دو کاناله دارند، ثبت روتین و همزمان ABR با دو کانال امروزه از نظر کلینیکی امکان پذیر است و به نظر می رسد که ارزشمند نیز هست.

کدام دو کانال می بایست به صورت روتین در ثبت ABR به کار گرفته شوند؟ بعضی محققین می گویند که آرایش الکترودی مرسوم بعلاوۀ آرایش الکترودی ورتکس (پیشانی) به غیر جمجمه ای دیگران، بیان می کنند که یک کانال به ثبت ورتکس به غیر جمجمه ای و کانال دوم به آرایش افقی، اختصاص داده شود. یک پروتکل ثبت همان سویی در مقابل دگرسویی نیز برای تسهیل تعیین موج I توصیه شده است. یک مزیت اضافه شده برای این دو روش ثبت اخیر، احتمال اشتقاق یک شکل موج افقی، با تفاضل موج دگرسویی از همان سویی است.

 


آرایش الکترودی:

الکترود inverting در ثبت ABR برای محرک تک گوشی، معمولا روی ماستوئید یا لوبول همسو با گوش مورد تحریک قرار می گیرد.

مکان الکترود Inverting عامل مهمی در ارزیابی BI با ABR است و نمی توان آن را دلبخواهی انتخاب کرد. امواج اولیه (II و III) در ABR هایی که با الکترود inverting روی لوبول یا ماستوئید همسو

قیمت سمعک ویدکس با تحریک قرار می گیرند، ممکن است خارج از فاز باشند.

موج I، با ارایش الکترودی Inverting که گوش دیگرسوی تحریک را درگیر می کند، مشاهده نمی شود، و دامنه موج V که با آرایش الکترودی دگرسویی ثبت می شود، دو سوم موجی است که با آرایش الکترودی همان سویی ثبت می شود. تفاوتهای زمان نهفتگی موج V، بین آرایش های الکترودی همان سویی و دگرسویی، ممکن است رخ دهند. از آنجا که ABR ثبت شده با تحریک دو گوشی شامل هر دو موج مربوط به آرایش های الکترودی مرسوم می باشد، با الکترود روی گوش همانسویی تحریک و امواج آرایش الکترودی دگرسویی (که بواقع برای گوش دیگر آرایش همان سویی محسوب می شود) یک افزایش دوگوشی در حدود 67 درصد در دامنه موج V، است. علاوه بر این محققین متفاوت به صورت مستقل مزیت دو گوشی در حد 60 تا 75 درصد گزارش کرده اند.

در مورد جایگذاری الکترود Inv در ABR توام با تحریک دو گوش، قانونی وجود ندارد. Ainslie و Boston (1980) گزارش کردند که پاسخ های تحریک شده دو گوشی، هنگامیکه با الکترودهای راست در مقابل الکترودهای چپ ثبت می شدند، مشابه بودند.

برخی  محققین، پیشنهاد کردند که الکترود غیرجمجمه ای noncephalic که اساسا خنثی است ودر تحریک یک گوشی و دوگوشی برابر است، ترجیح بیشتری نسبت به ماستوئید دارد. مکان هایی که برای این الکترود در مطالعات ABR مورد استفاده قرار گرفته اند عبارتند از: برجستگی حنجره ای، inion، پشت گردن.

این کار خیلی مورد تاکید و توصیه قرار گرفته است زیرا الکترود Inv را غیرفعال نگاه می دارد. و ضمنا آلودگی ناشی از PAM (عضله پشت گوشی) را در تشخیص BI کاهش می دهد. یک گزارش جدید، پیشنهاد می کند که توزیع دامنه موج BI براساس عملکرد امکان الکترود non Inverting تغییر میکند.

 


برخی از کاربرد های بالینی گسیل های اصوات گوش 

در حال حاضر ، OAEها معتبرترین بخش مجموعه ی تست ها می باشند که برای تعیین محل ضایعات شنوایی است. کاربردهای بالینی TEOAEها و DPOAEها عبارتند از ارزیابی عملکرد حون ، آزمون افت شنوایی در نوزادان و تغییرات کوچک در عملکرد حون . به طور کلی ، OAEها به پاتولوژی حون حساس بوده بنابراین کاربردهای بالینی رو به افزایش است . OAEها به صورت گسترده به عنوان آزمایش محل ضایعه در نظر گرفته می شوند .  برای مثال آن ها هم برای تشخیص اختلال حونی که توسط تومورهای عصب هشتم محصور شده و هم برای تشخیص اختلال حونی که با مننژیت همراه است ، مورد استفاده قرار می گیرند .  OAE ها که در بردارنده ی difficult – to – test subjects هستند به خوبی  همراه غربال گری شنوایی برای کودکانی که به آزمایش شونده پاسخ نمی دهند استفاده خواهند شد .محیط های صنعتی و مدارس به خاطر آسان بودن OAE ، خودشان برای غربال گری شنوایی OAE داوطلب می شوند .

آن ها می توانند در کاهش شنوایی پیش رونده تدریجی ، ototoxic ، جراحی گوش میانی و افت شنوایی ناشی از صدا دخالت داشته باشند . با این حال ، عدم وجود DPOAEها ممکن است نشان دهنده ی پاتولوژی گوش میانی یا داخلی باشد . این باید با تیمپانومتری بررسی شود . رابطه بین حضور DPOAEها با افت شنوایی ثابت نشده است اما سازگار با عملکرد وراء حونی   است .تایید الکتروفیزیولوژیک عملکرد شنوایی در مواردی که خطر مداخله ی نورولوژی وجود دارد مثل یرقان حاد در نوزادان باید مد نظر قرار گیرد . به طور کلی ، نوزادانی که در معرض ابتلا به اختلال شنوایی هستند ، هم باید آزمون های OAE و هم ABR را دریافت کنند . به صورت خلاصه ، وجود فعالیت OAE واقعی به این معنی است که حون دارای عملکرد طبیعی است . با این حال ، گوش میانی همانند پاتولوژی حون می تواند OAEها را مسدود (بلوکه) کند . این نیز مهم است که به یاد داشته باشید که هیچ رابطه ی دقیقی برای آستانه ی شنوایی مشخص نشده است . سطح دسی بلی که از پاسخ های OAE به دست می آید به صورت بالینی آموزنده نیست

آیا مزایای کاربردی از آزمون گسیل صوتی گوش وجود دارد ؟

تکنیک های اندازه گیری OAE چندین مزیت متمایز بیشتر از آزمون های ادیولوژیک سنتی دارند . تکنیک های هدف عبارتند از اول این که پاسخ های رفتاری از بیمار لازم نیست . دوم این که ، تست های OAE کارآمد هستند و می تواند در عرض چند دقیقه انجام شوند . سوم اینکه اندازه گیری OAE  غیرتهاجمی است و عبارتند از ارائه سیگنال و پاسخ OAE اجرا شده  از طریق یک کاوشگر کوچک که درجای خود توسط (ear tip) ایر تیپ در دسترس و نرم تشخیص داده می شود . چهارم این که مقادیر OAE بسیار حساس به وضعیت کلی عملکرد حون هستند و آن ها در آزمایش محل ضایعات برای تشخیص حسی (حون) از افت شنوایی عصبی سودمند است و در نهایت نشان می دهد که کسری ها در مهار سمت مقابل OAE ممکن است هدف دیگررا دنبال کنند 1 -  آزمون بالینی غیرتهاجمی برای اکتشاف فعال ، 2 - میکرومکانیسم های غیر فعال از سلول های مویی خارجی 3 - ارزیابی عصبی بالینی از مسیرهای شنوایی ساقه ی مغز و در کل خصوصا مسیر های فیبر وابران نزولی .


سطح نسبی شدت ها اثر قابل توجهی بر پاسخ  DPOAE دارد و به صورت قراردادی سطح f1 ممکن است برابر یا بزرگتر از سطح f2 باشد . در کاهش f1 به f2 هیچ مزیتی وجود ندارد . زمان رفت و برگشت فرکانس تکرار شده است و داده ها میانگین هستند . از آن جایی که بسیاری اطلاعات جمع آوری شده اند ، عدم خلوص (مرکب بودن اصوات ) در مقدار کاهش خواهد یافت و معلوم می شود که داده ی DPOAE در بالای سطح نویز ثابت باقی می ماند . به طور معمول پروتکل ها برای آزمون بالینی DPOAEها استفاده می شوند (شکل 8 – 13 ) . یک محدوده ی وسیع از فرکانس های تحریکی به راحتی به راحتی DPOAEها تولید می کنند ، اگرچه که آن ها برای اندازه گیری قابل اطمینان زیر 1000 Hz (به دلیل سر و صدا ) بسیار مشکل هستند . برخلاف TEOAEها ، اندازه گیری DPOAE بستگی به تاخیر زمان  DPOAE برای تعیینش ندارد بنابراین تکنولوژی در فرکانس های بالاتر موثر است . با این حال ، سطوح بالاتر تحریک مورد نیاز برای نگه داشتن ضبط کوتاه زمان ها است زیرا هر باند فرکانس باید به صورت جداگانه اندازه گیری شود . این به این معنی است که DPOAEها که حساسیت کمتری به اختلالات جزئی دارند ، منجر به افت شنوایی 19 تا      20 db splمی شوند. DPOAEها به شما توانایی تشخیص (ارزیابی) فرکانس های بالا می دهد ولی compromise (تراکم) روی حساسیت برای به دست آوردن سرعت است . ترکیب TEOAE که توسط DPOAE پیروی می شود دیدگاه جامعی از وضعیت حون فراهم می کند که به تنهایی توسط تکنولوژی حاصل نمی شود (حساسیت بالا ، سرعت و کارآیی فرکانس بالا ) .

آیا گسیل های صوتی گوش ممکن است ؟ 

OAEها نه تنها در تجزیه و تحلیل درستی از گوش فرد ارزشمند هستند ، هم چنین می توانند برای ارزیابی فعل و انفعالات بین دو گوش برای مهار (سرکوب) OAE پس از ارائه محرک اضافی به هر دو گوش یا گوش همان سمت یا گوش سمت مقابل مورد استفاده قرار گیرد . تعدادی از مطالعات انجام شده بر روی انسان در واقع نحوه ی مهار SOAEها ، TEOAEها و DPOAEها را که توسط محرک های صدا طرف مقابل صوت می گیرد شرح می دهد . اثرات مهاری وابران در انسان ها هم منطبق با مهار گسیل های حونی و هم فعالیت عصب هشتم در حیوانات است . حرکات مکانیکی سلول های مویی خارجی کنترل شده هستند ، اگرچه که مسیرهای وابران شنوایی از طریق سیستم زیتونی حونی است . از آن جایی که الیاف وابران داخلی زیتونی ترجیحا بر روی سلول های مویی خارجی ختم می شوند ، غالبا به این صورت است که ویژگی های پویای سلول های مویی خارجی حداقل توسط سیستم وابران داخلی نزولی تنظیم شده هستند. ( فصل 12 را ببیند ) . مهار وابران TEOAEها در واقع با کاهش در دامنه انتشار و یا تغییر زمان و یا تغییر فاز مشخص می شوند . مطالعات صورت گرفته بر روی حیوانات نشان می دهد که تحریک مستقیم وابران های داخلی ( از طریق جریان های الکتریکی دو قطبی ) باعث کاهش 20 تا 66 درصد در DPOAEها (2f1 – f2) می شود . تزریق حون مستقیم استیل کولین (همراه با مهارکننده های استیل کولین eserine) اثرات تحریک مستقیم وابران داخلی را که توسط تولید کوچک ولی کاهش های قابل توجهی در 2f1 – f2  DPOAE تقلید می کند . مهار 4 تا 6 db صدای فعال سمت مقابل DPOAE نقض کننده (surgical) الیاف وابران داخلی است که با میانه های ساقه ی مغز تقاطع می کنند . چنین آزمایشاتی بر این نظریه دلالت دارند که سلول های مویی خارجی پویا، تولید کننده ، عوامل مکانیکی مسئول برای تولید غیر خطی هایی (مثل DPOAEs) در داخل حون هستند .


اعوجاج گسیل های صوتی گوش را تولید می کند  

علاوه بر این با استفاده از محرک زمان کوتاه ، OAEهای قوی می توانند در پاسخ دو محرک به صورت هم زمان تولید شوند ( f1 , f2) . این DPOAEها ویژگی های غیر خطی دارند . آن ها متناسب با ورودی زیاد نمی شوند و آن ها با محصولات اعوجاج افزایش می یابند . در حون ، محصولات اعوجاج از مدوله سازی متقابل (سمعک) دو صوت خالص به وجود می آیند(شکل 6 – 13 ) . محصول حون سیگنال مربوط به

نمایندگی سمعک سونیک آهنگ است که در استخراج محرک صوت خالص موجود نیست (شکل 3 – 13 را ببینید ) . طبق قرارداد ، تن فرکانس کمتر به عنوان  f1 اولیه شناخته شده و سطح متناظرش L1 است و تن فرکانس بالاتر f2 با یک سطح متناظر L2 است . بزرگترین DPOAEهای ثبت شده در همه داران در f1 – f22 رخ می دهد ، اگر چه DPOAEها در فرکانس های دیگر از جمله مربعی ( f2 – f1 2 و f1 – 2f23 ) و محصولات اعوجاج درجه دوم (f2 – f1) حاضر هستند . شدت محصول متفاوت مربعی (2f1 – f2) به طور معمول به عنوان شاخص وضعیت حون استفاده می شود . سطوح DPOAE 2f1 – f2 به طور سیستمیک با پارامترهای تن های اولیه درخواستی به صورت هم زمان ( f1 , f2) اندازه گیری می شود که شامل فرکانس های مطلق ، تفکیک فرکانس (f2/f1) ، سطح مطلق مقدماتی (L2 , L1) و تفاوت سطح (L1 – L2) می باشد . به طور معمول ، سطح تن اختلافی مربعی به عنوان تابعی از یکی از فرکانس های اولیه در DP – gram رسم می شود ( شکل 8 – 13 را ببینید ). اگرچه TEOAEها در بعضی حیوانات مثل موش صحرایی وجود ندارندبا وجود این به نظر می رسد تمام حیوانات DPOAEها را تولید کنند . در انسان ها ، سطح DPOAE 2f1 – f2  وقتی که نسبت f2/f1  تقریبا 1.22 باشد یا هنگامی که در سطوح بالا L1 – L2 = 0 db به L1 – L2 = 30 db   یا در سطوح تحریکی کم افزایش یابد بیشترین است . سطوح DPOAE  2f1 – f2 و کانال گوش سالم ممکن است بزرگتر از 20 db spl باشد . با این حال ، DPOAEهای معمولی کوچکتر هستند (  db5 –15 db  )  و معمولا 60 تا db70   کمتر از سطوح تحریکی هستند . به میزان قابل توجهی ، DPOAE مطلق یا کاهش یافته ، کاهش شنوایی را که توسط گوش میانی یا عوامل پاتولوژیک حون ایجاد شده نشان می دهد . به طور معمول probe یا کاوشگر شامل یک میکروفون کوچک و دو بلندگوی کوچک برای اندازه گیری  DPOAEها است ( نگاه کنید به شکل 6 – 13 ) . probe یا کاوشگر به صورت محکم (سفت) به داخل کانال گوش چسبیده است . برعکس TEOAEها ، DPOAE ها در حضور تن های اولیه (اصوات اولیه ) اندازه گیری می شوند . مقدار (اندازه گیری )DP – gram معمول متشکل از یکسری اندازه گیری های DPOAE در 2f1 – f2 با منحنی فرکانس محرک بین 1 و 6 کیلو هرتز است (شکل 7 – 13) . توافق کلی وجود دارد که DPOAEها در صورتی که نسبت فرکانس های تحریکی اولیه 1 : 2/1 و 1 : 3/1 باشند ، به آسانی تشخیص داده می شوند


Cox ، Alexander ، Taylor  وGrey ( 1997) به دو مطالعه ای اشاره نمودند که گزارش می کرد بر اساس آزمون درجه بندی بلندی با استفاده از محرکات باریک باند ، خانم های با شنوایی هنجار ، بلندی مربوط به سطح معینی را بلندتر 

بیمه سمعک  از آقایان با شنوایی هنجار قضاوت نمودند .

در هردو مطالعه تفاوت بین توابع بلندی در حد 6dB بود . نیز در یک تحقیق اعلام نمودند که سطح راحت شنیداری ( MCL ) برای گفتار در آقایان با شنوایی هنجار در حد قابل ملاحظه ای ( 6dB ) بیشتر از خانم های با شنوایی هنجار بود .

بر طبق مطالعات به نظر می رسد که حداقل در اطراف MCL ، خانم ها ترجیح می دهند به صدای آرامتری نسبت به آقایان گوش دهند . اگرچه تمام یافته های تحقیقات ، حایز تفاوت های معنی دار آماری نیست اما این موضوع در روش NAL-NL2 درنظر گرفته شده است . بر اساس داده های تصویر 2 ، بهره کلی برای آقایان 1dB افزایش و برای خانم ها 1dB کاهش می یابد . ( نسبت به بهره کلی تجویزی که توسط NAL-NL2 تصحیح شده است ) ، این تنظیم بهره ، مستقل از فرکانس و سطح ورودی است .

 

تاثیر تجربه :

به طور میانگین ، کاربران جدید سمعک نسبت به کاربران با تجربه حدودا2.2 dB بهره کمتری را ترجیح می دهند . تفاوتی که بر اساس آزمون t معنی دار است ( t= 3.48 , p=0.0006 ) . با نگاه دقیق در تصویر 2 دیده می شود که  تجربه ، بیشترین تاثیر را در کم شنوایی متوسط دارد تا کم شنوایی ملایم .

نوع سمعک :  Siemens Music Pro ، یک سمعک دیجیتال ، دارای 3 حافظه ، دو کانال تراکمی و ولوم کنترل .در همه افراد هر سه حافظه تنظیم شد . در یک حافظه تجویز بر مبنای NAL-NL1 ، حافظه دوم : NAL-NL1 با Low Freq Cut ( 32 مورد ) ، حافظه سوم : NAL-NL1 با High Freq Cut . 1 ، 4 و 13 ماه بعد از فیتینگ ، کاربران جدید برای ثبت REIG برنامه ترجیحی شان و حالت ولوم کنترل برای شنیدن کلی در محیط به کلینیک مراجعه نمودند . در کاربران با تجربه پاسخ مطلوب فقط 1 ماه بعد از فیتینگ ثبت شده و به عنوان مرجع استفاده می شد . در این مطالعه ( Keidser et al . 2008b ) ، کاربران جدید سمعک در حد  2.7 dB بهره کمتری را نسبت به کاربران با تجربه ترجیح دادند که البته به لحاظ آماری معنی دار نبود .


صامِت ، هَم‌خوان یا حرفِ بی صدا آوایی است که به تنهایی تلفظ نمی‌شود و به هنگام تولید (در گذر از اندام‌های گویایی) به مانع برخورد می‌کند و در نتیجه آوای تازه‌ای به آن افزوده می‌شود  . صامت صدایی  است که با بسته شدن کامل یا جزئی از مجرای صوتی

قیمت سمعک نامرئی فوقانی ایجاد می‌گردد، مجرای صوتی فوقانی به قسمتی از مجرای صوتی گفته می‌شود که بالاتر از حنجره قرار دارد.

 زبان فارسی 23 صامت دارد که عبارتند از:

ء (ع) - ب - پ - ت (ط) - ج - چ - خ - د - ر - ز (ذ ، ظ ، ض) - ژ - س (ث ، ص) - ش - ق (غ) - ف - ک - گ - ل - م - ن - و - ه - ی.

حرف‌های قراردادی که برای همخوان‌های زبان فارسی نهاده شده‌است :

ب (انفجاری، انسدادی)

پ (انفجاری، انسدادی)                         ت، ط (انفجاری)

ث، س، ص (سایشی)                           ج (انفجاری)

چ (انفجاری)                                      ح، هـ (سایشی)

خ (سایشی)                                        د (انفجاری)

ذ، ز، ض، ظ (سایشی)                            ر (غلتان)

ژ (سایشی)                                         ش (سایشی)

ع، ء (همزه)، الف (انفجاری)                     غ، ق (انفجاری)

ف (سایشی)                                       ک (انفجاری)

گ (انفجاری)                                      ل (روان)

م (خیشومی)                                       ن (خیشومی)

و (سایشی)                                         ی (روان)

همخوانهایی که در سطح گفتار روزمره شنیده می­شوند که فرکانس بالا و شدت متوسط دارند توسط واکه­ها یا اصوات کم فرکانس یا اصوات مدوله شده منتقل می­شوند. بعبارتی واکه­ها حس فرکانس و طنین را در همخوانها بوجود می­آورند زیرا صدای س که به صورت جریان های سایشی از فواصل دندانها تولید می­شود اگر با واکه­ اِ همراه باشد بعنوان صدای سِ شنیده می­شود و به همین ترتیب حس فرکانسی آن با صدای سَ، سُ متفاوت خواهد بود. حس فرکانسی یا طنین ایجاد شده در یک مجموعه­ی ترکیبی­اند همخوان و واکه به اصطلاح Virtual Pitch یا طنین واقعی" نامیده می­شود. اگر در حرفهای کسی که سرگرم گفتگو با شماست فقط به اصوات گفتارش توجه کنید چه خواهید شنید؟ جواب این است که زنجیره‌ای از طبقات صوتی جداگانه خواهید شنید که واج نام دارد. هر واج معرف طبقه‌ای از اصوات است که به لحاظ فیزیکی متفاوتند. اما به صورت صدای واحدی ادراک می‌شوند. آواهای یک زبان ( واکه یا صدادار و یا همخوان یا بی صدا ) واج نامیده می شود .


Poth و همکاران (2001)، استفاده از نویز عرض باند (BBN) را همراه با فواصل سکوت بعنوان محرک در تحقیق در مورد پردازش زمانی در ABR، توصیف کردند.

مطالعة الکتروفیزیولوژیک gap detection با noise burst ادامة تجربیات کلینیکی انجام شده در مدل‌های متفاوت حیوانی بود. محرک عبارت بود از noise burstهای عریض باند، 50 میلی‌ثانیه‌ای که با یک دورة سکوت که دیرش آن از 4 تا 64 میلی‌ثانیه تفاوت می‌کرد، همراه می‌شد. این محرک، قابل مقایسه با محرکی است که در ارزیابی سایکوفیزیکی وضوح زمانی» به کار می‌رود.

Poth و همکاران (2001)، گزارش کردند که دامنه‌های ABR کاهش یافت و در گروهی از افراد مسن‌تر (بیش از 60 سال)، درصدی از افراد که پاسخهای قابل اندازه‌گیری داشتند، تقلیل یافت. به عبارت دیگر فواصل سکوت طولانی‌تری برای ایجاد ABR طبیعی در افراد پیرتر، لازم بود.

 

تحریک Stacked ABR»

دکتر Don و همکارانش در انستیتو گوش هاوس، روش Stacked ABR را به منظور تشخیص ضایعات ورای حونی بویژه تومورهای آتیک کوچک با دقت و حساسیت بیشتر نسبت به محرک مرسوم کلیک، ایجاد کردند. این روش، نتیجة تحقیقات قبلی در مورد تاثیرات، پوشش بالاگذر همان سویی بر زمانهای پاسخ حونی» یعنی فاصلة موج در حال حرکت و سرعت آن، در طول غشای قاعده‌ای بود. توصیف روش Stacked ABR را به صورت منطقی می‌توان در مورد عوامل تحریک، در فصل بعدی در روش آنالیز ABR ملاحظه کرد. (فصل 8) یا حتی، در خلاصه کاربردهای کلینیکی ABR در گروههای بزرگسال آن را دید (فصل 10) در ادامه، مروری بر روشهای کسب پاسخ از مناطق فرکانسی مختلف که در روش Stacked ABR به کار رفته خواهیم داشت.

عملکرد کلینیکی روش Stacked ABR در پاتولوژی شنوایی ورای حونی، و

فروش سمعک دیگر عناوین کلینیکی، (مثلاً بیماری منییر) در فصل 10 توضیح داده شده است.

برای توجه کامل‌تر به روشهای derived – band در ABR Stacked جهت اطمینان از اینکه محرک، وابسته به فرکانس است، خواننده می‌تواند اطلاعات مفیدی در مورد استراتژی‌های پوشش همان سویی را در مقدمة فصل 8 بیابد.

محرک کلیک، که برای برانگیختن ABR به کار می‌رود، شامل انرژی در یک منطقة وسیع فرکانسی است، لیکن پاسخ، اغلب توسط فعالیت مربوط به محرک، در مناطق فرکانس بالای حون و بالطبع رشته‌های آوران عصب شنوایی که این مناطق را عصب دهی می‌کنند، ایجاد می‌شود.


Poth و همکاران (2001)، استفاده از نویز عرض باند (BBN) را همراه با فواصل سکوت بعنوان محرک در تحقیق در مورد پردازش زمانی در ABR، توصیف کردند.

مطالعة الکتروفیزیولوژیک gap detection با noise burst ادامة تجربیات کلینیکی انجام شده در مدل‌های متفاوت حیوانی بود. محرک عبارت بود از noise burstهای عریض باند، 50 میلی‌ثانیه‌ای که با یک دورة سکوت که دیرش آن از 4 تا 64 میلی‌ثانیه تفاوت می‌کرد، همراه می‌شد. این محرک، قابل مقایسه با محرکی است که در ارزیابی سایکوفیزیکی وضوح زمانی» به کار می‌رود.

Poth و همکاران (2001)، گزارش کردند که دامنه‌های ABR کاهش یافت و در گروهی از افراد مسن‌تر (بیش از 60 سال)، درصدی از افراد که پاسخهای قابل اندازه‌گیری داشتند، تقلیل یافت. به عبارت دیگر فواصل سکوت طولانی‌تری برای ایجاد ABR طبیعی در افراد پیرتر، لازم بود.

 

تحریک Stacked ABR»

دکتر Don و همکارانش در انستیتو گوش هاوس، روش Stacked ABR را به منظور تشخیص ضایعات ورای حونی بویژه تومورهای آتیک کوچک با دقت و حساسیت بیشتر نسبت به محرک مرسوم کلیک، ایجاد کردند. این روش، نتیجة تحقیقات قبلی در مورد تاثیرات، پوشش بالاگذر همان سویی بر زمانهای پاسخ حونی» یعنی فاصلة موج در حال حرکت و سرعت آن، در طول غشای قاعده‌ای بود. توصیف روش Stacked ABR را به صورت منطقی می‌توان در مورد عوامل تحریک، در فصل بعدی در روش آنالیز ABR ملاحظه کرد. (فصل 8) یا حتی، در خلاصه کاربردهای کلینیکی ABR در گروههای بزرگسال آن را دید (فصل 10) در ادامه، مروری بر روشهای کسب پاسخ از مناطق فرکانسی مختلف که در روش Stacked ABR به کار رفته خواهیم داشت.

عملکرد کلینیکی روش Stacked ABR در پاتولوژی شنوایی ورای حونی، و

فروش سمعک دیگر عناوین کلینیکی، (مثلاً بیماری منییر) در فصل 10 توضیح داده شده است.

برای توجه کامل‌تر به روشهای derived – band در ABR Stacked جهت اطمینان از اینکه محرک، وابسته به فرکانس است، خواننده می‌تواند اطلاعات مفیدی در مورد استراتژی‌های پوشش همان سویی را در مقدمة فصل 8 بیابد.

محرک کلیک، که برای برانگیختن ABR به کار می‌رود، شامل انرژی در یک منطقة وسیع فرکانسی است، لیکن پاسخ، اغلب توسط فعالیت مربوط به محرک، در مناطق فرکانس بالای حون و بالطبع رشته‌های آوران عصب شنوایی که این مناطق را عصب دهی می‌کنند، ایجاد می‌شود.


ABR با یک noise burst اولیه با دیرش بزرگتر از 15 ms برانگیخته می‌‌شود، و سپس در طی چند میلی ثانیه دومین noise burst به عنوان محرک برای ABR دوم ارائه می‌شود. فاصلة سکوت (gap) معمولاً در گسترة 0 MS تا بیش از 100 ms، ممکن است متفاوت باشد.

یک فرض اولیه، در مورد اندازه‌گیری gap detection این است که ABR متعلق 

باتری سمعک ویدکس به دومین noise burst اگر، فاصلة سکوت کاملاً توسط سیستم شنوایی پردازش شده باشد، (یعنی اینکه gap برابر با فاصلة لازم برای وضوح زمانی است یا بیشتراز آن است) تغییر نخواهد کرد. داده‌های هنجار، برای ABR برانگیخته شده توسط noise burst که پس از noise burst دیگر ارائه شده (یعنی آستانة gap detected نرمال تعریف شده) جمع‌آوری شده‌اند.

تغییرات در زمان نهفتگی موج V، یا عدم وجود ABR، برای محرکی که پس از یک فاصلة سکوت که توسط افراد طبیعی قابل تشخیص است یعنی دیرش gap برای عدم تداخل با ABR به اندازة کافی طولانی است، همراه با نقائصی در پردازش شنیداری زمانی است.

تغییرات طبیعی در ABR با دیرش‌های کوتاه‌تر gap شامل طولانی‌شدن زمان نهفتگی و کاهش دامنه می‌شود. در افراد جوان نرمال با دیرش gap به کوتاهی، 8 میلی‌ثانیه، یک ABR قابل تشخیص وجود دارد، در حالیکه هنگامیکه gap silent، به کوتاهی 4 میلی‌ثانیه است، ممکن است ABR حضور نداشته باشد.

Werner و همکاران، کاربرد ABR در ارزیابی الکتروفیزیولوژیک پردازش زمانی، با روش gap detection، را مورد تحقیق قرار دادند. افراد مطالعة آنها 33 فرد جوان و 30 نوزاد بودند، از این 30 نوزاد، 10 نوزاد سه ماهه و 20 نوزاد شش ماهه بودند، محرک، یک جفت نویز 15 میلی‌ثانیه‌ای عریض باند بود، که با فاصله‌های سکوت، از 0 تا 125 میلی‌ثانیه از هم جدا می‌شدند. در یک تجربه، Werner و همکاران (2001) دریافتند که آستانة gap detection با ABR (2.4ms) به صورت معدل با آستانه‌هایی که از طریق، روش‌های مرسوم سایکوفیزیکی به دست می‌آمد برابر بود (2.9 ms). در تجربة دیگر، محققین این کار را در افرادی با کاهش شنوایی فرکانس بالای شیبدار و آستانه‌های gap detection (آستانه‌های طولانی‌تر، برای فواصل سکوت) را با ABR (12.7ms) و روش‌های سایکوفیزیکی (10.7 ms) به دست آوردند. در مقابل، داده‌هایی که از نوزادان ثبت شد، تفاوتی را در آستانه‌های gap detection در ارزیابی با روشهای فیزیولوژیک و سایکو فیزیکی نشان داد. وضوح زمانی Temporal Resolution در نوزادان نابالغ بود. (فواصل سکوت طولانی‌تری برای تشخیص لازم بود). این داده‌ها با روش‌های سایکوفیزیکی به دست آمد، در حالیکه، افزایش سن، بر آستانة gap در ABR تاثیر نگذاشت. مطابق نظر Werner و همکاران، (2001)، این یافته‌ها پیشنهاد می‌کنند که عدم بلوغ در سطح ساقة مغز، مسئول عملکرد تشخیص فاصله gap detection ضعیف در آنها نیست!»


این نشان می دهد ه اطلاعات بدست آمده از چندین هامونیک در تعیین نواک پایین ترکیب یا در هم ادغام می شوند. این کار می تواند به منجر به تشخیص صریح نواک شود. تغییرات در میزان تکرار که حدود 0.2 درصد است

قیمت سمعک نامرئی می تواند برای فرکانس های اساسی در محدوده ی 100 تا 400 هرتز اتفاق بیفتند به شرطی که هامونیک های پایین وجود داشته باشند. نواک یک تن پیچیده ممکن است از هامونیک های نامنظم بالا نیز استخراج شود. همانطور که در تصویر 13.18 نشان داده شده است، شکل موج ها در جاهایی از پردهی اصلی که مربوط به هامونیک های بالا هستند، پیچیده هستند اما میزان تکراری برابر با صدای فرکانس اساسی دارند یعنی 200 هرتز. برای نورون های CF که مربوط به هامونیک های بالا هستند، تکانه های عصبی توسط بالاترین اوج شکل موج برانگیخته می شوند یعنی توسط شکل موج های بالا که بسیار نزدیک به حالت ماکسیمم هستند. بنابراین، تکانه های عصبی توسط زمان های دوره ای صدا از هم جدا می شوند. برای مثال، در تصویر 13.18 ورودی دارای میزان تکرار 200 دور در هر ثانیه است و دوره 5ms است. فواصل زمانی بین سنبله عصبی به صورت مضربی صحیح از 5و10و15و20و. تعیین می شود. نواک ممکن است از طریق این فواصل زمانی تعیین شود. در این مثال، فواصل زمانی مضربی از 5ms هستند بنابراین، نواک 200 هرتز است.

شواهد تجربی نشان می دهند که نواک می تواند هم از هامونیک بالا و هم هامونیک پایین استخراج شود. معمولا، هامونیک پایین، نواک پایین واضحی را ارائه می دهد و در تعیین نواک پایین بسیار مهم تر از هامونیک های نامنظم بالا است. این امر را اصل غالب می گویند. وقتی یک تن پیچیده دارای هامونی های زیادی است، نواک معمولا با گروه کوچکی از هامونیک های پایین تعیین می شود. همچنین، پردازش این تغییرات در میزان تکرار تن های پیچیده برای تن هایی بهتر است که تنها دارای هامونیک های پایین هستند تا بالا.

با این حال، نواک پایین می تواند هنگامی که تنها هامونیک های بالای نامنظم وجود دارند شنیده شوند. اگرچه، این نواک به وضوح وقتی نیست که هامونیک پایین داشته باشیم، اما به اندازه کافی واضع است که این امکان را به ما بدهد تا فواصل موسیقیایی و ملودی های ساده را تشخیص دهیم.

عده ای از محققان نظریه هایی را مطرح کرده اند که مکانیسم های مکانی و زمانی نقشی در آن ایفا می گنند که به آن نظریه ی طیفی-زمانی می گویند. این نظریه ها فرض را بر این می گذارند که اطلاعات هامونیک های پایین و بالا در تعیین نواک موثر هستند. مکان اولیه تحلیل در حون گوش صورت میگیرد و الگوی زمان خوشه های عصبی که برانگیخته می شوند مورد بررسی قرار میگیرند.


دانشمندی تفاوتی بین نوزادان نارس و رسیده از نظر رشدی یعنی کاهش در زمان نهفتگی بین امواج I-V و افزایش دامنه موج V نیافت ، حتی موقعی که بچه ها تا سن 6 سالگی پیگیری شدند. نوسینده ها نتیجه گرفتند که مواجه اولیه نوزاد نارس با صدای محیطی ( خارج رحمی یا بعد از تولد ) احتمالا نتایج نروفیزیولوژیکال ندارد.

توافق عمومی وجود دارد که میزان زمان نهفتگی برای امواج دیرتر ABR در نوزادان در مقایسه با بزرگسالان خیلی طولانی شده است. در نتیجه ، ABR نوزاد توسط فواصل نهفتگی بین موجی تاخیر یافته مشخص می شود. به عنوان مثال ، زمان نهفتگی بین امواج I-V در نوزاد کامل طبیعی به طور متوسط در حدود 5 میلی ثانیه است. در بزرگسالان فاصله نهفتگی بین امواج I-V  در حدود 4 میلی ثانیه است. دلیل زمان نهفتگی بین موجی تاخیر یافته با  آناتومی و فیزیولوژی سیستم عصبی مرکزی مرتبط است. به خصوص :

تشکیل میلین ناکامل فیبرهای عصبی

کاهش قطر اکسون

عملکرد نارس سیناپتیک

محاسبات گزارش شده برای تغییرات زمان نهفتگی  ( کاهش یا کوتاه شدن ) به صورت تابعی از سن در نوزادان نارس تقربیا  0.15 میلی ثانیه در هفته برای موج I ، 0.2 میلی ثانیه در هفته برای موج V و 0.45 تا 0.1 میلی ثانیه در هفته

سمعک خوب برای زمان نهفتگی بین موجی I-V بیان شده است. تغییرات وابسته به سن در زمان نهفتگی ABR خطی نیست. یعنی آنها در طی محدوده سنی وسیع ثابت نیستند. بلکه دو فاز رشدی وجود دارد. مطالعات در انسان ها و حیوانات به طور واضح نشان داده اند که سرعت کاهش زمان نهفتگی در نوزادان نارس بیشترین حد است و سپس از نوزاد کامل ( 40 هفته بعد از حاملگی ) تا حدود 18 ماهگی کاهش می یابد. ارتباط بین این فازهای رشدی و کاربرد بالینی ABR  در تخمین آستانه توسط دانشمندانی فراهم شد. دانشمندی اطلاعاتی در مورد تعداد نسبتا بزرگی از بچه های دارای شنوایی طبیعی گزارش کرد. ( 96 نوزاد سه ماهه و 89 نوزاد 6 ماهه ( و (76 بزرگسال دارای شنوایی طبیعی).


الف) عوامل گوش خارجی و میانی از قبیل کانال گوش کلاپس شده و مایع گوش میانی نقش دارند و سطح شدت موثر محرک را کاهش می دهند.

ب) احتمال دیگر این است که  سیستم شنوایی محیطی به خصوص حون و عصب هشت در زمان تولد نارس هستند.

نتایج مطالعات به دلیل وجود تفاوت در ویژگی های جمعیت (سن ، سلامت عمومی، وضعیت گوش میانی ) نوع مبدل ( مبدل های اینسرت در مقابل supra-aural) و سطح شدت محرک  متفاوت هستند.

سن حتی وقتی بر حسب ساعت در بعد از تولد مشخص می شود یک متغیر مرتبط با ABR است و آن را تحت تاثیر قرار می دهد. دانشمندی ABR را در طی اولین 58 ساعت زندگی در 33 نوزاد تازه متولد شده کامل آنالیز کرد. در 58 ساعت بعد از تولد ABR به طور ثابت از سه قله اصلی I-III-V تشکیل شده است اما ثبت های زودتر برای 3/2 نوزادان فاقد موج I واضح و قابل اعتماد بود. میزان زمان نهفتگی ABR شامل زمان نهفتگی بین امواج I-V به طور چشمگیری در طی اولین 58 ساعت کاهش یافت. این دانشمند زمان بعد از تولد نوزادان را که در آن اطلاعات جمع آوری شده اند را مشخص نکرده است و فقط عنوان کرده است که نوزادان اخیرا از

سمعک آنالوگ ایستگاه پرستاری مراقبت ویژه مرخص شده اند. بنابراین ، عدم توافق در مورد میزان های مطلق دامنه و زمان نهفتگی ABR و نسبت دامنه موج V به I در نوزادان تازه متولد شده وجود دارد.  در مطالعه تغییرات مورفولوژیک در ABR در طی اولین هفته بعد از تولد برای نوزادان نارس ( 24 تا 32 هفته Gestation age ) دانشمندی کاهش چشمگیر در زمان نهفتگی مطلق موج I و زمان نهفتگی بین موجی I-III را در طی سه هفته اول بعد از تولد نوزاد نارس گزارش کرد. دانشمندانی یافتند که در محدوده gestational age 26 تا 43 هفته ارتباطات قابل توجهی در بین زمان نهفتگی ABR ، gestational age ، postconceptional age و همچنین یک یافته بالینی یعنی امتیاز آپگار در دقیقه 5 وجود دارد. دانشمند دیگری افزایش آشکاری را در فرکانس کشف امواج ( I-III-V ) ثبت کرد. برجسته ترین بهبودی در مورفولوژِی شکل موج ABR برای نوزادان در 28 تا 29 هفته سن gestation دیده شده است. همراه با تغییرات موروفولوژیک ، دانشمندان ذکر کردند که زمان نهفتگی مطلق امواج ABR و زمان نهفتگی بین موجـی در طی اولین هفته بعد از تولــد به طور پیشرونده ای کاهـــش می یابند. اگرچه  به نظر می رسد تغییرات سریعی در ABR در طی اولین هفته بعد از زایمان برای نوزادان نارس وجود دارد.


امواج ABR در دو قلوها ، سه قلوها و . حتی تحت شرایط ثبت یکسان می توانند متفاوت باشند و هر کدام به طور مشخص شکل موج منحصر به فردی داشته باشند. تفاوت های ظریف در شکل موج در بین بیماران از نظر بالینی مهم نیستند ، تا هنگامی که یک معیار ثابت و واضحی برای تمایز پاسخ طبیعی از پاسخ غیر طبیعی وجود داشته باشد. در آنالیز پاسخ شنیداری ساقه مغز از زمان نهفتگی و دامنه استفاده می شود. طبقه بندی اشکال موجی بر اساس فقط زمان نهفتگی اجزاء اصلی ساده است. اجزاء متفاوت پاسخ شنیداری ساقه مغز به میزان زیادی وابسته به زمان هستند و هر کدام در طی یک زمانی محدود شده ای به دنبال محرک اتفاق می افتند. میزان زمان نهفتگی به طور قابل توجهی در بین افراد طبیعی از نظر ادیولوژی و نرولوژی ثابت است. حتی استفاده از روش آنالیز زمان نهفتگی می تواند مشکل باشد وقتی که شناسایی اجزاء موج پاسخ شنیداری ساقه مغز به خاطر تغییرپذیری طبیعی یا تکرارپذیری ضعیف و یا در نتیجه اثرات پاتولوژی شنوایی امکانپذیر نیست. اغلب آنالیز پاسخ شنیداری ساقه مغز بر اساس دامنه پاسخ به دلیل تغییرپذیری بالای آن مشکل است. سرانجام به دلیل تغییرپذیری طبیعی در شکل موج پاسخ شنیداری ساقه مغز ، آنالیز مورفولوژی به ندرت منجر به تمایز مطمئن یافته های طبیعی از غیر طبیعی می شود.

تکرارپذیری پاسخ و معیار آنالیز:

پاسخ شنیداری ساقه مغز طبیعی دارای اجزاء موجی واضح و قابل تکرار است. امواج I تا V به طور واضحی در دو یا تعداد بیشتری از اشکال موجی قابل تکرار و ثبت شده توسط محرک و پارامترهای ثبت یکسان دیده می شوند. تکرارپذیری حداقل دو موج ABR  ثبت شده به طور متوالی با شرایط اندازه گیری یکسان ( محرک از نظر شدت، سرعت ارائه و پولاریته  در یک گوش تغییر نکند.) یک پیش نیاز معمول برای آنالیز شکل موج است. یک استثناء برای این تعریف بکار بردن ABR در اطفال است. در اطفال امواج به طور متوالی در سطوح شدتی متفاوت ثبت می شوند و تکرارپذیری برای امواج برای دو سطح شدت محرک تعریف می شود. واژه های متفاوتی برای اشاره به ثبات و یا تکرارپذیری در ظاهر شکل موج پاسخ شنیداری ساقه مغز و پارامترهای پاسخ استفاده می شوند. (Reliability-reproducibility


شنوایی شناس می تواند امواج پاسخ شنیداری ساقه مغز را به صورت ولتاژهای مثبت و منفی بر حسب اینکه کدام الکترود به کدام ورودی تقویت کننده متصل شده است ، ثبت کند.

در بیشتر ثبت های ABR ، الکترود واقع شده در بالای پیشانی یا ورتکس به ولتاژ ورودی مثبت ( Non inverting ( تقویت کننده و الکترود واقع شده نزدیک نرمه گوش به ورودی منفی ( inverting ) تقویت کننده متصل می شود. توسط این روش قله های ولتاژی مثبت( امواج  I و III و V ) در سمت بالا و دره های ولتاژی منفی به سمت پایین رسم می شوند. این روش 

سمعک فوناک به طور ثابت استفاده نمی شود و در بعضی کشورها به طور عکس استفاده می شود.

امواج ABR به طور کافی همه فعالیت نوروفیزیولوژیک اصلی تولید شده توسط محرک را توصیف نمی کنند. ارتباط بین امواج پاسخ شنیداری ساقه مغز و تولید کننده های آناتومیکی پیچیده است و به طور کامل درک نشده است.  الکترود های واقع شده بر روی پوست سر و گوش برای در بر گرفتن همه نواحی شنیداری  (راههای عصبی و هسته های )  فعال شده با تحریک صوتی به علت مبهم بودن ذاتی اندازه گیری های پاسخ برانیگخته از راه دور Farfield ناکافی هستند.

اجزاء متفاوت ABR فعالیت ساختارهای آناتومیکی متفاوت را منعکس می کنند. علاوه بر این تغییر پذیری در ارتباط زمانی بین امواج ABR و آرایش caudal ( دمی ) به rostral(راسی ) تولید کننده های آناتومیکی به علت تفاوت در تعداد سیناپس ها و تفاوت در راههای صعودی مستقیم در مقابل غیر مستقیم در طی ساقه مغز شنیداری است.

آنالیز شکل موج مرسوم پاسخ شنیداری ساقه مغز :

نوسانات طبیعی پاسخ شنیداری ساقه مغز:

پاسخ شنیداری ساقه مغز دارای نوسانات طبیعی متعددی است. در واقع شکل موج پاسخ شنیداری ساقه مغز در بین افراد کاملا متمایز است. ( شبیه اثر انگشت دست ). یعنی به ندرت شکل موج پاسخ شنیداری ساقه مغز ثبت شده از دو نفر مشابه است. حتی در یک فرد منفرد نیز بین پاسخ شنیداری ساقه مغز ثبت شده از دو گوش ممکن است تفاوت هایی وجود داشته باشد.


بر طبق انتظار، زمان‌های نهفتگی ABR به طور کلی، در بزرگسالان از نوزادان بیشتر بود.

مقادیر زمان نهفتگی موج V، (در 60dBnHL)، به طور متوسط 0.59 میلی‌ثانیه بزرگتر از مقادیر AC در بزرگسالان و 0.67 میلی‌ثانیه بزرگتر از مقادیر AC در نوزادان 0.67 میلی‌ثانیه بود. یافتة جالب دیگر، همگرایی مقادیر زمان نهفتگی موج V در بزرگسالان در مقابل کودکان توام با کاهش شدت تنها در محرک AC و نه در BC بود.

به این معنی که، عملکردهای شدت – زمان نهفتگی در BC ،در نوزادان و بزرگسالان موازی بود.

در محرک AC تفاوت زمان نهفتگی موج V بین بزرگسالان و نوزادان معادل 0.58 میلی‌ثانیه در سطوح شدتی بالا وجود داشت، اما یک تفاوت بین بزرگسالان و نوزادان تنها به اندازة 0.08 میلی‌ثانیه در 20dBnHL دیده شد.

این نویسندگان، به اهمیت تفاوتهای امپدانس جمجمه بین بزرگسالان و نوزادان به عنوان عاملی

سمعک زیمنس اکسپرینس در ارزیابی BC- ABR اشاره کردند. در مقابل، Gorga و همکاران (1993) عملکردهای موازی شدت – زمان نهفتگی برای موج V در بزرگسالان (n=20) در مقابل نوزادان (n=1120) در گسترة 20 تا 80 dBnHL پیدا کرد، و شواهد کاملی ارائه کرد که این دو نوع تحریک را می‌توان با اطمینان و به صورت کلینیکی مقایسه کرد.

شواهد کلینیکی وجود دارد که ارزیابی BC- ABR می‌تواند در غلبه به معضل ماسکینگ در ارزیابی شنوایی تن خالص رفتاری حتی در بیماران با ماکزیمم کاهش شنوایی انتقالی ناشی از آترزی کانال، مفید باشد.

توجیه اصلی این کاربرد کلینیکی، این است که موج I مشاهده شده با الکترودی که روی گوش یا در کنار گوش مورد تحریک قرار گرفته، دخالت گوش مورد تحریک را، صرفنظر از اینکه پوشش به گوش غیر آزمایشی ارائه شده است، تایید می‌کند. آنالیز موجی که به صورت همزمان با الکترود روی گوش مقابل، ثبت گردیده نیز مفید خواهد بود. اگر در موج دگرسویی، هیچ قله‌ای، در مقایسه با موج I همان سویی وجود نداشت (در همان منطقة زمان نهفتگی) می‌توان اطمنان بیشتری داشت که جزء همان‌سویی یافته شده، همان موج I، ABR است. الگوی ویژة امواج ABR توام با این دو آرایش الکترودی برای تحریک BC در تصویر 6.6 نمایش داده شده است.


. تقریبا 75 درصد بیماران دارای ضایعات وراء حونی تایید شده در داخل این محدوده قرار دارند. برای میزان های delta V کمتر از O اطلاعات بیمار می تواند رسم شوند و با 95 درصد فوقانی سطح اطمینان برای عملکرد بد حونی شناخته شده مقایسه شوند. این تکنیک دارای مزیت مشاهده معمول می باشد که در سطوح شدتی تحریکی بالا تخمینی از زمان نهفتگی برای اشخاص دارای شنوایی طبیعی و آسیب حونی وجود دارد. تخمین زمان نهفتگی برای سطوح شدتی بالا بر روی بخش صاف یا هموار شده تابع شدت- نهفتگی اتفاق می افتد. توابع شدت- نهفتگی در فصل 6 مرور شده اند. به طور آشکارا دو دانشمند در سال 1987 مفهوم کلی تصحیح کاهش شنوایی را تایید کردند. به هر حال ، پژوهشگران دیگری که احتمال بر هم کنش بین سن ، جنسیت  و آسیب شنوایی

سمعک وایرلس را شناسایی کردند با موضوع استفاده از تصحیح توافق کلی ندارند. به عنوان مثال دانشمندی در سال 1985 پیشنهاد کرد که معیار تصحیح متفاوتی برای بیماران جوان نسبت به بیماران مسن باید به کار رود. میزان تصحیح بیشتری برای زمان نهفنگی بین گوشی برای بیماران جوان نسبت به مسن با فرض وجود ادیوگرام های قابل مقایسه لازم است. جرگر و همکارانش در سال 1988 استفاده از فاکتور تصحیح را برای کاهش شنوایی در مردان پیشنهاد کردند. ( ولی برای ن ذکر نشده است. )

چه میزان کاهش شنوایی ABR را محو می کند ؟

با استفاده از محرک موجی Haversine 2000 هرتز ارائه شده در 85 دسی بل HL ، دو دانشمند در سال 1982 میزان قطع فوقانی را برای حساسیت شنوایی تون خالص 40 تا 50 دسی بل در ناحیه 500 هرتز و 80 تا 90 دسی بل  در 1000 هرتز یافتند. یعنی ABR در شرایط تحریکی آنها در بیمارانی با کاهش شنوایی حونی بیشتر از این محدوده کشف نشد. آنها بر این نکته تاکید کردند که فقدان ABR وما به معنای ناشنوایی کامل نیست. لید این یافته به طور کامل با آسیب شدید حونی سازگار است و بنابراین منجر به تمایز عملکرد بد حونی در مقابل وراء حونی نمی شود.


در مورد فرکانس های ادیومتریک دیگر چه حالتی وجود دارد ؟

دو دانشمند در سال 1977 وجود ارتباط بین آستانه ABR و آستانه شنوایی ادیومتریک را در 8000 هرتز نشان دادند. همچنین تجربه بالینی پیشنهاد می کند که حساسیت شنوایی در خارج از محدوده 2000 تا 4000 هرتز ممکن است عاملی در اندازه گیری ABR باشد. حتی یک ناچ در حساسیت شنوایی در 6000 هرتز یا بالاتر ممکن است زمان نهفتگی ، 

خرید اینترنتی سمعک  دامنه و مورفولوژی ABR را تغییر دهد.

 

چه میزان تصحیح باید در مورد میزان آسیب شنوایی حسی در نظر گرفته شود ؟

یک سوال بحث برانگیز در تفسیر ABR این است که آیا زمان نهفتگی باید برای برشمردن کاهش شنوایی تنظیم شود. این مسئله اغلب در تشخیص اختلالات عصبی مورد توجه است. آستانه ABR به بهترین شکل با آستانه ادیومتریک در ناحیه 2000 تا 4000 هرتز مرتبط است. بنابراین ، اگر بیمار دارای کاهش شنوایی حسی عصبی شدید در فرکانس بالا باشد ، قبل از اینکه این میزان با اطلاعات هنجار یا زمان نهفتگی گوش مقابل مقایسه شود ، باید تصحیحی ( منها کردن ) در مورد زمان نهفتگی موج V صورت گیرد. راهنماهای انتخاب شده برای تصحیح میزان کاهش شنوایی توسط دانشمندان مختلفی گزارش شده اند. Selters و همکارانش از جمله افرادی بودند که برای اولین بار ABR را برای  شناسایی پاتولوژی عصب هشت به کار بردند و در نتیجه آنها برای اولین بار مشکل بودن تفسیر ABR را در حضور کاهش شنوایی غیر قرینه ثبت کردند. دانشمندی در سال 1981 مفید بودن بالینی روش تصحیح را شناسایی کرد و به طور موقت روش تصحیح خود را به عنوان راهنما برای تفسیر ABR در کاهش شنوایی فرکانس بالا به جای یک فاکتور ثابت تصحیح پیشنهاد کرد. همچنین این پژوهشگران پیشنهاد کردند که مقایسه یافته های ABR برای سطوح احساسی برابر (Sensation levels=SL )سطح شدت محرک به جای سطوح شنوایی (hearing level=HL ) یا سطوح فشار صوتی (Sound pressure level ) در بیمارانی با نقایص شنوایی غیر قرینه مفید است. این روش احتمالا نیاز به فاکتور تصحیح را خذف خواهد کرد. جرگر و همکارانش در سال 1988 این مفهوم را دوباره احیاء کردند. راهنماهای پیشنهاد شده توسط جرگر در جدول 2-7 خلاصه شده اند و توسط نویسنده کنونی تایید شدند.

سرانجام دانشمندان  در سال 1987 یک "شاخص تشخیص" را برای تمایز قائل شدن بین عملکرد بد شنیداری حونی در مقابل وراء حونی توصیف کردند. این شاخص به عنوانV  (delta ) نامیده می شود. این شاخص بر اساس زمان نهفتگی موج V برای تحریک تک گوشی پایه ریزی شده است و انتظارات طبیعی زمان نهفتگی موج V و سطح آستانه شنوایی بیمار را در 2000 و 4000 هرتز یکپارچه می کند. مطابق با نظر این دانشمندان یک میزان مثبت Delta V ( بزرگ تر از delta o )کاملا با عملکرد بد وراء حونی سازگار است.


از آن جایی که سیم های الکترود ممکن است تا حدی به عنوان یک آنتن در جمع آوری فعالیت الکتریکی ناخواسته ( از هوا ) عمل کنند ، سیم های کوتاهتر مطلوب هستند. به طور معمول سیم الکترود در حدود 1 متر ( در حدود 3 فوت ) می باشد و در بیشتر مکان های اندازه گیری مناسب است. اما سیم های کوتاهتر (2 فوت یا کمتر ) برای کاهش آرتی فکت در محیط های آزمایشی نویزی ارجح تر هستند. یک ترکیب بی نظیر الکترود و تقویت کننده Amplitrode)) در فصل 3 معرفی شده است. همچنین بافتن یا در هم پیچیدن سیم های الکترود احتمال مداخله الکتریکی را کاهش می دهد. اگرچه تجربه نویسنده نشان می دهد که درهم پیچیدن الکترودها ممکن است کار را مختل کند و در هنگام استفاده از سیم های TIPtrode دردسر ایجاد کند. ردیابی یک الکترود خاص از یک انتهای آن به سمت انتهای دیگر  به خصوص اگر سیم ها دارای رنگ یکسانی باشند و یک گروه از الکترودها به هم پیچیده شده باشند ، مشکل است. حتی اگر

قیمت سمعک ارزان سیم های الکترود دارای رنگ های متفاوتی باشند ، در هنگام به هم پیچیدن الکترودها ، ردیابی یک الکترود برای یک آزمایشگر دارای نقص در تشخیص رنگ ها مشکل است.

در هنگام استفاده از هدفون های روی گوشی مرسوم ( TDH-39  یا TDH-49 ) هدفون اغلب بر روی ماستوئید یا الکترود نرمه گوش تکیه می کند. در سطوح شدتی بالا ، آرتی فکت محرک ممکن است مشکل جدی ایجاد کند ، چون امواج وابسته به محرک به درون چارچوب زمانی ABR گسترش می یابند. مشکل دیگری وجود دارد اگر گزینه نمایش اتوماتیک بهره در سیستم پاسخ برانگیخته انتخاب شود. اندازه اشکال موجی نمایش داده شده بر روی صفحه بر اساس بزرگترین قله ها تنظیم می شوند ، به طوری که نسبت ثابتی از صفحه ( مثلا 3/1 ) پر شود. اگر آرتی فکت محرک بزرگ باشد ، بقیه شکل موج ( پاسخ واقعی ) ممکن است بیش از حد از نظر مقیاس کاهش یابد و گاهی اوقات به صورت یک خط صاف ظاهر شود. تعدادی سیستم های پاسخ برانگیخته یک" ویژگی مسدود کننده" را پیشنهاد می کنند که در آن بخشی از امواج نمایشی موجود در دوره زمانی محرک ( در حدود صفر میلی ثانیه ) می توانند از شکل موج معدلگیری شده حذف شوند. بنابراین مقیاس صفحه نمایش توسط شکل موج پاسخ واقعی به جای آرتی فکت محرک تعیین می شود.


آرتی فکت محرک :

در بین مشکلات مداخله الکتریکی ، احتمالا برطرف کردن  آرتی فکت محرک آسانتر است. این بحث به آرتی فکت الکتریکی تولید شده توسط مبدل های محرک صوتی محدود می شود. مبدل های صوتی ( انواع متفاوت هدفون ها ) میدان های الکترومغناطیسی تولید می کنند. یعنی آنها فعالیت الکتریکی تولید می کنند. در اغلب اوقات مبدل صوتی تولید کننده محرک برای ایجاد پتانسیل برانگیخته شنوایی نزدیک به الکترود ثبت کننده پتانسیل برانگیخته شنوایی واقع شده است و آرتی فکت وابسته به محرک به نظر می رسد غیر قابل اجتناب است. برهم کنش نامطلوب بین فعالیت الکتریکی حاصل از هدفون و الکترودهای ثبت کننده می تواند با مقداری احتیاط کاهش یابد یا حذف شود.

بررسی های اولیه پتانسیل برانگیخته شنوایی پیشنهاد می کنند که حفاظت الکترومغناطیسی

قیمت سمعک معمولی هدفونها توسط یک یا دو لایه ف خاص انجام شود. این لایه محافظ برای دربرگرفتن انرژی الکترومغناطیسی طراحی شده است و الکترودهای مجاور را از اثرات خود عایق بندی می کند. استفاده از لایه محافظت کننده برای هدفونها  گران است و ممکن است تغییرات ناخواسته ای در ویژگی های صوتی مبدل ایجاد کند و در واقع یک انتخاب عملی برای بیشتر کلینیسین ها نیست. این لایه حفاظت کننده در مبدل های راه استخوانی ( نوسانگرها یا مرتعش کننده ها ) نیز استفاده نمی شود. بهترین راه حل عمومی برای کاهش آرتی فکت محرک قرار دادن فاصله بیشتر بین مبدل هدفون ) و کابل ها و الکترودهای ثبت کننده می باشد. این مطلب در جدول 1-7 خلاصه شده است. برای هر نوع هدفون، سیمهای منتهی شده به هدفون یک سیگنال الکتریکی حمل می کنند و به طور کامل عایق بندی نشده اند ، بنابراین آنها باید از سیم های الکترود فاصله بگیرند. این دو نوع سیم نباید با یکدیگر تماس برقرار کنند و یا بر روی یکدیگر قرار گیرند. ( در هر نقطه از مسیر خود ). یک راه ساده برای جلوگیری از این تماس ، گسترش دادن سیم های الکترود در یک جهت ( مثل : به سمت بالا و به سمت بالای سر) و مبدل های هدفون ( برای اینسرت هدفون ) و کابل ها در جهت دیگر ( مثل : به سمت پایین و به سمت سینه ) یا برعکس می باشد. راهنما برای آرایش الکترودها ، هدفون ها و دیگر اجزاء سیستم های پاسخ برانگیخته در فصل 6 ذکر شده اند.


میزان مرگ و میر کلی برای آبسه مغزی تقریباً 45 درصد است. در واقع بدون مداخله جراحی همه بیماران فوت می‌کنند. با تشخیص اولیه (مثلاً توسط سی‌تی اسکن) درمان آنتی‌بیوتیک در نتیجه یک درمان 

قیمت سمعک یونیترون موفقیت‌آمیز است. نسبت رخداد آن در مردان و ن به ترتیب سه به یک است.

یافته‌های ABR:

Sohmer در سال 1983 ارتباط بین یافته‌های ABR، یافته‌های بالینی (وضعیت نرولوژیک)، پارامترهای فیزیولوژیک (مثلاً متوسط فشار خون شریان، فشار داخل مغزی، فشار وریدی مغزی) و نتایج حاصل از یک گروه از کودکان دارای پاتولوژی‌های متنوع مغزی را توصیف کرد. در داخل این گروه 11 کودک مبتلا به مننژیت، 5 کودک مبتلا به آنسفالیت و 1 کودک دارای آبسه مغزی وجود داشتند. فرایند پاتوفیزیولوژیکال در هر کدام از این پاتولوژی‌ها از جمله آبسه مغزی، فشار داخل مغزی را افزایش می‌دهد و می‌تواند منجر به ایسکمی یا کم خونی مغز شود. فقدان امواج IV و V در بچه دارای آبسه مغزی احتمالا به خاطر اثر  فشار نواحی فوق چادرینه‌ای (ناشی از توده آبسه) بر عملکرد قسمت فوقانی ساقه مغز ذکر شد.

بیماری Kawasaki :

زمینه:

بیماری Kawasaki یک التهاب رگ، بدون علت، حاد است که نوزادان و بچه‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد و با التهاب سیستمیک یا عمومی و تغییرات جدی در تنظیم سیستم ایمنی بدن مرتبط است. بیماری عمدتاً شامل شریان‌های دارای اندازه متوسط است که عضلات extraparenchymal را تغذیه می‌کنند. درگیری شریان‌های قلب در حدود یک بیمار از پنج بیمار اتفاق مِی‌افتد و عاملی در شیوع بیماری Kawasaki است. آبنورمالی‌های شریان قلب مثل التهاب، انوریسم (اتساع محدود رگ)، کنترل پاسخ‌های سیستم ایمنی می‌توانند به طور موفقیت‌آمیزی با درمان پزشکی (دوز بالای gamma globulin داخل وریدی یا IVGG (درمان شوند.

 


گلیومای ساقه مغز:

این بیماری توموری است که از سلول‌های گلیکال ناشی می‌شود. گلیوما اغلب به طور خالص یافت نمی‌شود، بلکه ممکن است شامل انواعی از تومورهای گلیوما باشد. گلیومای ساقه

سمعک فوناک مغز عمدتاً در بچه‌ها و یا دوران نوجوانی دیده می‌شود و تقریباً سه چهارم تومورهای ساقه مغز در بچه‌ها را تشکیل می‌دهد.

اگرچه تومور به طور آهسته رشد می‌کند ولی بیشتر به میزان بالایی تهاجمی است و درون ساقه مغز نشت می‌کند، به طور کلی برداشتن کامل آن به صورت جراحی اغلب امکان‌پذیر نیست و عود بیماری اغلب احتمال دارد. تومورهای سیستم عصبی مرکزی که بچه‌های را تحت تاثیر قرار می‌دهند (مثل گلیوما) در جدول 16-9 ذکر شده اند.

بچه‌های دارای تومور ساقه مغز از نظر نوع و مکان تومور در درون ساقه مغز متفاوت هستند. تجربه بالینی قابل توجهی تایید می‌کند که ABR یک فرایند neurodiagnostic با ارزشی است. به خصوص وقتی که تشخیص از طریق neuroradioligy یا یافته‌های بالینی قطعی نیست. البته، ABR به خصوص وقتی مفید است که راههای شنیداری عمدتاً درگیر شده‌اند. سی‌تی اسکن‌های اولیه در نشان دادن آناتومی ساقه مغز نسبتاً ضعیف بودند. مشکلات Bonyartifact در سی‌تی اسکن‌های ساقه مغز شایع هستند.

MRI تا میزان زیادی بر این محدودیت در بررسی Neuroradiologic ساقه مغز غلبه می‌کند و شاید ارزش بالینی ABR را در تعدادی از جمعیت‌های بیماران کاهش دهد. به هر حال، neuroradioligy مرسوم اطلاعاتی در مورد ساختار فراهم می‌کند، در حالی که ABR به عنوان یک اندازه‌گیری الکتروفیزیولوژیک اطلاعاتی در مورد عملکرد فراهم می‌کند. دانشمندانی در کودکان دارای نئوپلاسم ساقه مغز Intraparenchymal ependymoma

- Medulloblastoma-

 Astroependymoma) – گلیوما) یافته‌های ABR را بررسی کردند.

همه بچه‌ها دارای آبنورمالی‌هایی برای حداقل دو تا از 7 پارامتر پاسخ بودند. 7 پارامتر پاسخ عبارتند از :

زمان نهفتگی مطلق امواج

تفاوت زمان نهفتگی موج V  در بین دو گوش

فاصله زمان نهفتگی موج V-I

ثبات پاسخ

دامنه

مورفولوژی

وجود امواج


رشد سریع در پژوهش ژنتیکی ـ مولکولی پیشرفته در سال‌های اخیر منجر به کشف بیشتر از 30 ژن درگیر در کاهش شنوای غیر سندرومیک شده است. جهش gap junction protein connexin26 (طراحی شده در مکان GjB2) حون را در انسان‌ها تحت تاثیر قرار می‌دهد.

سمعک استارکی تعداد زیادی از پژوهشگران کاهش شنوایی غیرسندرومیک را به عنوان  نشانه‌ای از جهش connexin26 ثبت کردند. ABR برای تایید وجود و نوع کاهش شنوایی در بچه های خیلی جوان و در معرض خطر یا مشکوک به داشتن جهش Connxin 26  (از جمله نوزادانی که نمی‌توانند به طور مناسب با ادیومتری رفتاری ارزیابی شوند) مفید است. نتایج ارزیابی ABR در دوران نوزادی می‌تواند منجر به مداخله زود در موارد وجود آسیب شنوایی جدی و همچنین منجر به مشاوره ژنتیکی ‌شود.

در حال حاضر ABR در مجموعه آزمایشی ادیولوژیکی به کار رفته توسط پژوهشگران قرار دارد. پژوهشگرانی که ارتباط ژنوتیپ ـ فنوتیپ جهش connexin26 ، به خصوص نوع، شکل، میزان، شروع و دوره بالینی کاهش شنوایی، را بررسی می‌کنند. ABR می‌تواند به طور بالینی در بچه‌هایی با جهش connexin26 برای ثبت و تشخیص عملکرد بد شنوایی به کار رود.

 

اختلالات سیستم عصبی مرکزی شنیداری:

نروپاتی شنوایی:

یافته‌های ABR در پاتولوژی‌های همراه شده با نروپاتی شنوایی از قبیل سندروم Charcot-Marie_tooth و سندروم   Guillain –Barre در جای دیگری در این فصل مرور می‌شوند.

نئوپلازم و تومورها:

نروفیبروماتوزیس نوع  I و II:

دو نوع نروفیبروماتوزیس از نظر ژنتیکی، اختلالات پیشرونده ، multisystem و ارثی و اتوزمال غالب هستند. آبنورمالی‌های شنیداری شامل تومورهایی هستند که عصب شنیداری را به صورت دو طرفه درگیر می‌کنند. در این بیماران آبنورمالی نتایج ABR وجود دارد. آبنورمالی‌های ABR درگیری راه‌های وراء حونی را تایید می‌کنند. دانشمندانی در سال 1991 یافته‌های طبیعی ABR را در دو بچه بدون نشانه (سن 7 و 11 سال) در یک خانواده در معرض خطر برای NF2 گزارش کردند. تومورهای کوچک توسط اسکن‌های MRI با گادولینیوم تایید شدند. در بچه‌ها معمولاً تومورهای اتیک نروفیبروماتونیس همراه هستند. (تومورهای اتیک بدون نروفیبروماتوزیس در بچه‌ها خیلی غیرمعمول هستند).

 


علاوه بر این، پاتولوژی گوش میانی یک یافته شایع در بین برخی از انواع بیمارانی است که نیاز به ارزیابی پتانسل برانگیخته شنوایی دارند. زیرا این بیماران نمی‌توانند به طور مناسب توسط ادیومتری رفتاری

نمایندگی سمعک یونیترون ارزیابی شوند. (از قبیل بچه‌های دچار عقب ماندگی ذهنی). بررسی‌های یافته‌های پتانسیل برانگیخته شنوایی، عمدتاً ABR ، در پاتولوژی گوش میانی در قسمت‌های بعدی  مرور می‌شوند.

باید به ذهن بسپارید که اگرچه اندازه‌گیری پتانسیل برانگیخته شنوایی در خیلی از بیماران به منظور Neurodia gnosis (تشخیص اختلالات عصب) انجام می‌شود، ولی گوش خارجی و میان اولین حلقه در زنجیره سیستم شنوایی برای ارائه محرک AC هستند. (راه هوایی) اندازه‌گیری‌های پتانسیل برانگیخته شنوایی مورد استفاده برای شناسایی عملکرد بد عصب هشت یا سیستم عصبی مرکزی شنیداری  (از قبیل تفاوت زمان نهفتگی بین دو گوشی (ILD) برای موج V) می‌تواند به میزان زیادی توسط نقایص شنیداری محیطی تحت تاثیر قرار گیرد. کاهش شنوایی انتقالی تشخیص داده نشده یا مطمئن (که ممکن است ناشی از التهاب گوش میانی یا حتی سرومن فشرده شده باشد( می تواند منجر به تفسیر اشتباه از پاتولوژی وراء حونی شود. بنابراین، در حالی که ارزیابی عملکرد گوش میانی/ خارجی ممکن است دلیلی برای ارزیابی پتانسیل برانگیخته شنوایی نباشد ولی پاتولوژی محیطی باید همیشه حذف شود وقتی که می‌خواهیم پتانسیل برانگیخته شنوایی را برای تشخیص اختلالات عصبی تقسیر کنیم.

سه اصل کلی باید در طی ارزیابی ABR بیمارانی که با عملکرد بد گوش میانی ثبت شده یا مشکوک به یاد آورده شود. (چون سبب ایجاد کاهش شنوایی انتقالی می‌شود)


بیانیه JCIH در مورد نشانه‌های خطر شنوایی نوزاد برای نوزادان موجود در محدوده سنی 29 روزه تا 2 سالگی. شامل نوزادان در معرض خطر برای کاهش شنوایی حسی عصبی پیشرونده و یا با شروع تاخیری

نمایندگی سمعک فوناک  و یا کاهش شنوایی انتقالی.

JCIH پیشنهاد می‌کند که بچه‌هایی با این نشانه‌های خطر که در غربالگری شنوایی نوزاد pass می‌شوند، تحت کنترل ادیولوژیکی منظم هر 6 ماه یکبار تا 3 سالگی باید قرار گیرند.

نگرانی والدین یا فرد مراقبت کننده از کودک در مورد شنوایی

گفتار، زبان و یا تاخیر رشدی

علائم و یا دیگر یافته‌های همراه شده با یک سندروم شناخته شده که شامل کاهش شنوایی انتقالی یا حسی عصبی و یا عملکرد بد لوله استاش است.

عفونت‌های بعد از تولد همراه شده با کاهش شنوایی حسی عصبی (مثل مننژیت باکتریایی)

عفونت‌های داخل رحمی از قبیل سیتومگالوویروس، هرپس، rubella، سیفلیس و توکسوپلاسموزیس.

نشانه‌های دوران نوزادی (از بدو تولد تا 28 روزه) به خصوص بیلی‌روبین بالا در سطح سرمی که نیاز  به تعویض خون دارد.

افزایش فشار خون ریوی مداوم در نوزاد که منجر به تهویه مکانیکی شود.

شرایطی که نیاز به استفاده از ECMO می‌باشد. Extracorporeal membrane oxygenation

سندروم‌های همراه شده با کاهش شنوایی پیشرونده از قبیل نروفیبروماتوزیس، استئوپتروزیس و سندروم usher

اختلالات تخریب کننده سیستم عصبی از قبیل سندروم Hunter و یا نروپاتی‌های حسی ـ حرکتی از قبیل Friedreich

ضربه به سر

التهاب گوش میانی راجعه یا مداوم همراه با مایع برای حداقل سه ماه

 

پاتولوژی‌های گوش خارجی و میانی:

بیماری‌های گوش خارجی و میانی همراه شده با کاهش شنوایی انتقالی در جدول لیست شده‌اند. مقالات در مورد استفاده از پتانسیل‌های برانگیخته شنوایی در بزرگسالان دارای پاتولوژی‌های گوش خارجی و میانی کم است. چون فرایندهای بالینی مرسوم از قبیل ایمیانس گوش (امپدانس) و ادیومتری تون خالص معمولاً برای ارزیابی کردن عملکرد گوش خارجی و میانی در بیشتر بیماران مناسب هستند. اندازه‌گیری پتانسیل برانگیخته شنوایی در بچه‌هایی با پاتولوژی گوش خارجی و یا گوش میانی، یک تمرین بالینی معمول است. به عنوان مثال، در بین نوزادانی که در غربالگری شنوایی رد می‌شوند، بیشتر از ده درصد ممکن است عملکرد بد گوش میانی وکاهش شنوایی انتقالی داشته باشند. همچنین، به طور کلی التهاب گوش میانی شایع‌ترین مشکل سلامتی در بین بچه‌ها است. بچه‌های کم سن و سال مشکوک به آسیب شنوایی براساس رشد تاخیر یافته گفتار و زبان باید در نظر گرفته شوند. چون احتمال دارد این نوزادان مبتلا به پاتولوژی راجعه گوش میانی باشند.


یافته‌های ABR :

ABR در نروپاتی شنیداری ثانویه به بیماری charcot-marier-tooth غایب است یا به میزان زیادی غیر طبیعی است. Cassandro و همکارانش در سال 1986 و Campanella و

سمعک یونیترون همکارانش در سال 1984 یافته‌های ABR و ALR  به میزان زیادی طبیعی را در 5 بیمار مبتلا به بیماری Charcot-marie-tooth گزارش کردند. آبنورمالی‌های ABR در خانواده مبتلا به این بیماری توسط Hanson و دیگران در سال 1979 توصیف شدند. با این وجود ABR وماً در پنج بیمار ارائه شده توسط Campane و دیگران در سال 1984 طبیعی بود.

 

فلج (قسمت‌های پایینی بدن مثل پاها) اسپاستیک فامیلی (ارثی) :

زمینه:

این یک بیماری تخریب کننده نخاع و مخچه ارثی است و راه‌های corticospinal و ستون‌های خلفی را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

 

یافت‌های ABR:

یک بیمار 11 ساله مبتلا به فلج اسپاستیک ارثی گزارش شده توسط Campanella و همکارانش در سال 1984 و Cassandro و همکارانش در سال 1986 ABR طبیعی داشت.

 

آتاکسی فریدریچ (Friedreich)  :

زمینه:

آتاکسی فریدریچ به عنوان بیماری تخریب کننده نخاع و مخچه (Spinocerebellar) طبقه‌بندی می‌شود. این بیماری انواع بالینی زیادی دارد. تخریب در گانگلیون‌های ریشه خلفی، ریشه‌های خلفی، ستون‌های خلفی، راه‌های نخاع و مخچه، راههای هرمی و هسته‌ها و راههای ساقه مغز یافت می‌شود.

تخریب در گانگلیون نخاعی ( در حون) آسیب شنوایی ایجاد می‌کند. نشانه‌ها و علایم شامل اختلالات راه رفتن، تلفظ نادرست کلمات، آبنورمالی‌های رفلکسی (فاقد رفلکس) و نقایص حسی هستند. تشخیص آتاکسی فریدریچ نهایتاً در تعدادی از کودکان مبتلا به نروپاتی شنوایی ایجاد شده است و توسط فقدان ABR مشخص می‌شود.

 

یافته‌های ABR:

در بین بیماری‌های تخریب کننده نخاع و مخچه، ABR و عملکرد شنیداری  به طور کلی و به میزان وسیعی در آناکسی فریدریچ مطالعه شده است. Hanson و دیگران در سال 1980 مجموعه آزمون‌های ادیولوژیکی جامعی    (ادیومتری تون خالص، اندازه‌گیری‌های ایمتانس گوشی، ادیومتری گفتار ساده و پیچیده ]آزمون شناسایی جمله‌های ساختگی یا identification  Synthetic sentence و اندازه‌گیری‌های ABR را برای چهار بیمار مبتلا به آتاکسی پیشرونده زودرس و دو بیمار مبتلا به آتاکسی دیررس (با شروع دیر) بررسی کردند. نقایص شنیداری شامل نقایص شنوایی تون خالص حسی عصبی دو طرفه، واژگونی یا Rollover چشمگیر در عملکرد توابع شدتی برای کلمات تک سیلابی، امتیازات به صورت دو طرفه کاهش یافته در شناسایی جمله‌های ساختگی دارای نویز رقابتی همانسویی (SSI-ICM) و ABR به طور چشمگیری غیر طبیعی بودند (rollover = کاهش توانایی بازشناسی گفتار علیرغم افزایش سطح شدت در سطوح بالای شدت که نشانه ضایعه ورای حونی است). ABR قابل تشخیصی در چهار بیمار دارای شروع زودرس بیماری وجود نداشت، در حالی که دو بیمار با آتاکسی دارای شروع دیررس به طور آشکاری ABR طبیعی داشتند. الگوی یافته‌ها به میزان زیادی عملکرد بد شنیداری محیطی (عصب8) را احتمالاً در سطح گانلگیون نخاعی پیشنهاد می‌کند.


اسکالا وستیبولی و اسکالا تیمپانی،هر دو با پری لنف- مایعی که دارای غلظت پایینی از یون پتاسیم و غلظت بالایی از یون سدیم است ، پر می شود. این مایع از لحاظ ترکیبات یونی شبیه مایع مغزی نخاعی (CSF) می باشد. در پایه حون گوش، دریچه بیضی و گرد، روزنه هایی از گوش میانی به دهلیز حون گوش ، به ترتیب فراهم می کند. برای کسب اطلاعات بیشتر به 

وبسایت های متخصصان مراجعه کنید. سکوی استخوان رکابی به شدت در دریچه بیضی بوسیله لیگامنت حلقوی نگهداری می شود. دریچه گرد بوسیله غشایی نسبتاً نازک و نیمه تراوای دریچه گرد، شبه می شود. نزدیک به پایه اسکالاتیمپانی، مجرای حونی، اکالاتیمپانی را به فضای CFS در جمجمه متصل می کند. اسکالاهای تیمپانی و ویستبولی با یکدیگر در راس بخش حونی، از طریق هلیکوترما، در ارتباط هستند .

اسکالامدیا یک فضای مثلثی شکل است که بین اسکالا ویستبولی و اسکال تیمپانی قرار گرفته است. اضلاع آن، غشای رایسنر (Reissnere’s m)، غشای قاعده ای (basilar m) و خط عروقی (stria vascularis) می باشند .

حدود و مرز مجرای حونی یا فضای آندولفنی دارای پوشش اپیتلیومی در سطح فوقانی غشای قاعده ای ، سطح فوقانی، لیمبوس مارپیچی (spiral limbus) ، لایه تحتانی غشای رایسنر و سطح داخلی خط عروقی می باشد. فضای آندولتفی بوسیله آندولنف پر می شود که مایعی است که دارای غلظت پایین یون سدیم و غلظت بالای یون پتاسیم بوده و آنرا شبیه به غلظت یونی در مایع بین سلولی می کند.

  • مجرای حونی:

مجرای حونی به دور مادیولوی از پایه به سمت راس حون پیچ می خورد. یک نمای شعاعی از اولین پیچ مجرای حونی به صورت دیاگرام نشان داده شده است . تمام سلول هایی که مرز آندولنفی را تشکیل می دهند، از لایه سلولی جنینی بنام نورواکتودرم مشتق شده و در انتهای راسی خود بوسیله اتصالات محکم (tight.j) متصل شده اند (یعنی زنولااوکلودنس، zonulea occludens).

اتصالات محکم از انتقال یون های بین مایعات مختلف موجود در حون گوش جلوگیری می کند. مرز فوقانی فضای اندولنفی بوسیله غشای ریسنر تشکیل می شود. این غشاء از دو لایه سلول های سنگفرشی (یعنی مسطح) تشکیل شده است. سلول های لایه تحتانی بوسیله اتصالات محکم متصل شده اند.

بیشتر مطالعه کنید


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها