روش عمومی دیگر در آنالیز الکتروکاکلئوگرافی ارزیابی برای میلی ثانیه پهنای هر دو جزء SP و AP می باشد به عبارت دیگر در ارزیابی مجموعه  طولانی شدن دیرش این مجموعه موج در بیش از دو سوم بیماران مبتلا به مینیر دیده شده است. مثلا Podoshin و همکاران دیرش (Diuration) جزء AP را به صورت تفاوت زمان نهفتگی بین شانه های موج، محاسبه کردند. این محققین معدل زمان 96/0 msec را در افراد طبیعی، 1.16 msec را در گوش سالم 24 بیمار مبتلا به بیماری مینیر یکطرفه

سمعک اتیکن و 1.33 msec در گوش آسیب دیده گزارش کردند. تفاوت دیرش دریافته های الکتروکاکلئوگرافی بین گوشهای نرمال و گوش های مبتلا به بیماری مینیر، معنادار بود اما بین دو گوش بیمارانی که درگیری بارز یکطرفه داشتند، اینگونه نبود. در مجموع در 58 درصد بیمارانی که بیماری مینیر داشتند، یافته های دیرش غیرطبیعی در الکتروکاکلئوگرافی گزارش شد. با وجود این تغییرپذیری در این عامل که یک محدودیت جدی کلینیکی به شمار می رود، و به این ترتیب پهنای الکتروکاکلئوگرافی EcochG Width کاربرد کلینیکی گسترده نیافته است.

سومین روش آنالیز که در بیماری مینیر گزارش شده است مقایسه زمان نهفتگی جزء AP با استفاده از دو پلاریته انبساطی و انقباضی است.

در گوش های طبیعی جزء AP (و موج ABR I) زمان نهفتگی کوتاهتری برای محرک انبساطی در مقابل محرک انقباضی دارد. بعضی محققین گزارش کرده اند که این تفاوت در مقادیر زمان نهفتگی AP که ناشی از عملکرد پلاریته سیگنال است، ممکن است در بیماران مبتلا به مینیر، بزرگتر از حد طبیعی باشد. همچنین پیشنهادهایی هست مبنی بر این که این تفاوت زمان نهفتگی مربوط به پلاریته های مختلف می تواند، سبب افتراق بیماری مینیر از دیگر اختلالات حونی شود.

عوامل مربوط به پاسخ دیگری نیز، در بیماری مینیر مورد آنالیز قرار گرفته اند، که اغلب نتایج ناسازگاری ارائه داده اند. Eggermont, odenthal (1976) به چهار یافته ویژه استناد کردند که علاوه بر افزایش نسبی دامنه SP می تواند موردتوجه قرار بگیرد. این یافته ها شامل عملکردهای دامنه – شدت شیبدار (منحنی های ورودی – خروجی، مقادیر نسبتا طولانی تر زمان نهفتگی پاسخ در نزدیکی آستانه، و عملکردهای شدت – زمان نهفتگی نرمال می شوند.

Brackmann و Selrers (1976) دریافتند که مرفولوژی امواج الکتروکاکلئوگرافی می تواند در تشخیص بیماری مینیر مفید باشد.

این محققین برخلاف Odenthal و Eggermont (1976) زمان نهفتگی کوتاهتر را در نزدیکی آستانه (در بیماران مینیری) گزراش کردند.

در هر صورت دو سوم بیماران مینیری آنها مرفولوژی غیرطبیعی در امواج نشان دادند قله های متعدد یا خیلی عریض از جمله مشخصات این مرفولوژی بود. مشکل این مشاهده دشوار بودن کمی سازی این ناهنجاریها بود.

 

پلاریته SP در بیماری مینیر:

معمولا SP را به عنوان یک برجستگی (قوز) روی شیب بالارونده AP توصیف نموده اند (شکل 11-4). قطبیت یا جهت این انحراف همانند AP است.

با آرایش الکترودی که از یک الکترود Noninverting نسبتا نزدیک به حون (مثلا پرومونتواری) و الکترود inverting نسبتا دور (مثلا لوبول دگرسویی) تشکیل شده باشد SP و AP قطبیت منفی نشان می دهند. با آرایش الکترودی معمولی ABR (الکترود noninverting روی پیشانی یا ورتکس و الکترود inverting روی لوبول در کانال گوش یا حتی روی پرومونتواری این پتانسیل ها با ولتاژ مثبت می شوند.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها